آشنایی بااین وبلاگ
باسلام وآرزوی موفقیت برای همه ی خوانندگان این وبلاگ.وبلاگی که مشاهده می فرمائیدتلاشی است هرچندکوچک درجهت آشنایی نوجوانان وجوانان ایران اسلامی بادلیرمردی هاوشجاعت های رزمندگان دلیراسلام درهشت سال دفاع مقدس. امیدواریم که بتوانیم باکمک کرفتن ازخدواندمتعال وشهدای گرانقدروفرامین رهبری این مسؤلیت رابه نحواحسن انجام دهیم.
ومن الله توفیق-مدیریت وبلاگ
علل و عوامل بروز جنگ تحمیلی
در شهریور ماه 1359 دولت عراق و با دستور صدام حسین رئیس جمهور آن کشور یک حمله همهجانبه در طول بیش از 1000 کیلومتر مرز مشترک به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد، جنگی که به مدت 8 سال طول کشید و در نوع خود از طولانیترین جنگهای قرن بیستم محسوب میگردد | |
امروزه بر کسی پوشیده نیست و بویژه بعد از ارائه گزارش دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، آقای پرزدکوئیار، که این جنگ با تجاوز قطعی و مسلم رژیم بعثی عراق آغاز شد. در عین حال نکتهای که به علل مختلف تاکنون پوشیده مانده است اینکه انگیزه، علل و عوامل آغاز این تجاوز چه بوده است؟ در این مورد بررسی محققانه به دلایل مختلف صورت نگرفته است. بطور کلی مطالعه جنگها اغلب به مورخین نظامی و استراتژیستها واگذار گردیده که آنها نیز با توجه به تخصص خود روی ملاحظات فنی، تاکتیکی جنگها تکیه کرده و سایر ابعاد و زمینههای بروز جنگ را نادیده گرفتهاند. در زمینه آغاز این جنگ تحلیلگران غربی بطور عمده روی اختلافات مرزی ایران و عراق و در نهایت تهدیداتی که انقلاب اسلامی در ایران متوجه دولت عراق کرده بود محدود کردند و کمتر به سایر زمینهها و ابعاد موثر و حتی مهمتر پرداختهاند. آغاز یک حمله نظامی از طرف یک کشور بر علیه کشور همسایه یقیناً آخرین وسیله برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی یک دولت میباشد و تا زمانی که با بررسی همه جانبه زمینه مساعدی برای آغاز جنگ فراهم نباشد دولتها به ندرت دست به چنین ریسک خطرناکی میزنند. البته این مسأله نیز وجود دارد که ممکن است در محاسبات خودشان دچار اشتباه شوند ولی در همان قالب و زمینه ابعاد مختلف و آثار همه جانبه جنگ را در نظر گرفته و آنگاه تصمیم به انجام چنین اقدامی میگیرند. یک رابطه آشکار میان منابع در اختیار یک دولت و جنگ وجود دارد. به عبارت دیگر آغاز و اداره جنگ نه تنها تحت تاثیر عزم و تصمیم یک دولت میباشد بلکه تحت تاثیر تواناییهای آن دولت نیز میباشد. در عصر حاضر آغاز یک جنگ همه جانبه نیاز به منابع وسیع و یا متحدینی دارد، چنانچه منابع موردنیاز از قبیل بنیه اقتصادی برای تامین هزینههای جنگ، نیرو و قدرت نظامی برای اجرای چنین تصمیمی و در عین حال متحدینی که از اهداف جنگطلبانه آن کشور حمایت کنند موجود نباشد احتمال ضعیفی وجود دارد که دولتی دست به آغاز جنگ و خونریزی با آن همه خسارات قابل پیشبینی بزند. همانطور که «جفری پارکر» مشاهده کرده است یک عامل بازدارنده از بروز جنگها بصورت سنتی در اروپا و بویژه قبل از سال 1800 میلادی ناشی از فقدان بنیه مای لازم برای تامین هزینه جنگهای نامحدود بوده است. بنابراین از نظر تاریخی و بویژه در دوران معاصر و جنگهای مدرن باید توجه داشت که تکیه بر یک علت و انگیزه به عنوان تنها عامل بروز جنگ و نادیده گرفتن سایر علل و عوامل عملی سادهاندیشانه، غیر محققانه و یا مغرضانه است. در این مقاله سعی خواهد شد با استفاده از چارچوبههای تئوریکی پیشرفته علل و عواملی که در محاسبات رژیم عراق برای آغاز جنگ مدنظر بوده است و بترتیب اولویت در تصمیم رئیسجمهور این کشور نقش اساسی داشتهاند بررسی و ارزیابی گردد. با توجه به اینکه مدت زمان کوتاهی از این پدیده نگذشته است و بسیاری از اسناد و مدارک مربوط به آن در کشورهای درگیر همچنان سری باقی مانده و در دسترس عموم نمیباشد ناچار مستندات خود را محدود به اسناد منتشر شده (هر چند محدود باشد)، اظهارات مسئولین و اولیاء امور، اقدامات عملی در جهت اتخاذ موضع بعد از آغاز تجاوز و دلایل منطقی و عقلانی خواهیم نمود. تردیدی نیست که این شیوه بررسی از قوت و قدرت لازم برخوردار بوده و به میزان قابل توجهی معتبر میباشد و انتشار اسناد منتشر نشده اگر آرا تقویت نکند تغییری اساسی در تحلیل موجود ایجاد نخواهد کرد. در بررسی تصمیمگیریهای مهم سیاست خارجی بخصوص در دروان جدید عوامل متعدد و گوناگونی دخالت دارند که به عنوان متغیرهای مستقل مطرح بوده و تصمیمگیری در سیاست خارجی به عنوان متغیر وابسته بررسی میگردد. اندیشمندان علوم سیاسی تئوریهای مختلفی در زمینه تصمیمگیری سیاست خارجی ارائه داده و هر یک الگویی را برای بررسی سیاست خارجی پیشنهاد میکنند. از میان اندیشمندان میتوان از افرادی مانند: «اسنایدر» «بروک» «آلیسون» و همچنین «روزنو» نام برد که به نظر نویسنده چهارچوبه تئوریک روزنو با همه اشکالاتی که در پایان مقاله به آنها خواهیم پرداخت، متناسبترین و همهجانبهترین چهارچوبه برای بررسی علل و عوامل تصمیمگیری در سیاست خارجی میباشد. «جیمز روزنو» معتقد است که در هر تصمیمگیری سیاست خارجی علت رفتار سیاسی یک دولت به مجموعهای از عوامل گوناگون مربوط میشود که با اولویتهای متفاوت در کنار همدیگر جمع شده و نهایتاً به تصمیمگیری سیاست خارجی منجر میشوند. این مجموعه را در 5 دسته و یا گروه تقسیمبندی مینماید که به آنها متغیرهای شخصیت تصمیمگیرنده، نقش و میزان اختیارات تصمیمگیرنده، متغیر دولتی و بوروکراتیک، اجتماعی و نهایتاً سیستم بینالملل خطاب میکند. 1. متغیر شخصیت تصمیمگیرنده در این متغیر توجه اساسی به خصوصیات، روحیه، افکار و اندیشهها، خصوصیات روانی، نبوغ و تواناییهای کاریزماتیک و همچنین آمال و آرزوهای تصمیمگیرنده توجه میشود. براساس این متغیر تصمیمات متخذه از ناحیه یک شخص با تصمیمات شخص دیگر در همان موقعیت به خاطر تواناییها و روحیات متفاوتشان متفاوت میباشد. 2. متغیر نقش بدین معنا که در یک سیستم دولتی مسئولین بدون ارتباط با خصوصیات شخصی و با توجه به جایگاهی که اشغال کردهاند و اختیاراتی که به آنها داده شده اتخاذ تصمیم و موضع مینمایند. مثلاً: سفیر یک کشور در سازمان ملل بدون توجه به اعتقادات شخصی خود از موضع کشورش دفاع میکند. 3. متغیر دولتی و بوروکراتیک بدین معنا که ساختار پیچیده یک دولت، روابط ارگانهای درون دولتی و نهایتاً کارشناسان و متخصصین درون یک تشکیلات تدوین کننده و ارائه کننده پیشنهادات و خطوط کلی تصمیمگیری در سیاست خارجی میباشند و هیچ تصمیمگیری قادر نیست فارغ از این ملاحظات تصمیمگیری کند، بویژه در سیستمهای گسترده بوروکراتیک دولتهای غربی این عامل و متغیر بیشتر بروز میکند. 4. متغیر اجتماعی بدین معنا که جنبههای غیردولتی در یک کشور بر رفتار خارجی یک دولت اثری انکارناپذیر دارد. ارزشها و ایدئولوژیهای حاکم بر یک جامعه ملی، گروههای ذینفوذ و فشار، احزاب سیاسی، افکار عمومی، رسانههای جمعی غیردولتی، اقلیتهای قومی و محلی از جمله عوامل غیردولتی هستند که بر تصمیمگیری سیاست خارجی تاثیر میگذارند. 5. متغیر سیستم بینالملل بدین معنا که یک دولت در تصمیمگیریهای سیاست خارجی در خلاء عمل نمیکند بلکه در صحنه روابط بینالملل با پیچیدهگیهای خاص خود عمل میکند که واکنشهای این سیستم در قبال هر تصمیمگیری سیاست خارجی یقیناً باید در محاسبات تصمیمگیرندگان منظور شود. متغیر سیستم بینالمللی حتی در بعضی از موارد و بویژه در کشورهای جهان سوم تصمیمات معینی را به دولتها تحمیل میکند. «روزنو» معتقد است که بررسی همه جانبه این متغیرها کافی به مقصود نبوده بلکه میزان دخالت و نقشی که هر یک از این متغیرها در تصمیمگیری سیاست خارجی دارند از اهمیت بیشتری برخوردار است، بنابراین او سعی میکند که اولویتهای این متغیرها را تعیین کند. از دید روزنو ردهبندی این متغیرها بستگی به عوامل گوناگون در تقسیمبندی کشورها دارد و لذا کشورها را با توجه به نوع سیستم سیاسی حاکم (باز و بسته بودن) قدرت و میزان پیشرفت یک کشور (پیشرفته و در حال رشد) کوچک و یا بزرگ بودن (از نظر جغرافیایی و منابع فیزیکی) تقسیم نموده و اولویتهای مختلفی ارائه میدهد. بنابراین از دیدگاه روزنو برای کشوری مانند عراق عوامل موثر در تصمیمگیری سیاست خارجی بترتیب عبارتند از: شخصیت تصمیمگیرنده، سیستم بینالملل، نقش، بوروکراتیک و اجتماعی. با توجه به بررسیهای انجام شده از نظر نگارنده که بعداً توضیح داده خواهد شد در تصمیمگیری رژیم عراق مبنی بر آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز به ایران متغیرهای موثر در این تصمیمگیری به قرار زیر میباشند: سیستم بینالملل، شخصیت صدام، عوامل بروکراتیک، متغیر اجتماعی و نهایتاً نقش. سیستم بینالملل در بررسی متغیر سیستم بینالملل متناسب است که آنرا در سه سطح متفاوت، (ابرقدرتها، قدرتهای بزرگ و قدرتهای منطقهای) بررسی کنیم. در سطح ابرقدرتها: اگر چه دوران جنگ سرد و سیستم دوقطبی در سال 1980 هنوز به پایان خود نرسیده بود ولی در رابطه با انقلاب اسلامی قانونمندی جنگ سرد و سیستم دوقطبی کاربرد خود را از دست داده و به تبع آن در آغاز جنگ نیز تضاد چندانی میان امریکا و شوروی در برخورد با تجاوز عراق به ایران احساس نمیگردید. ایالات متحده امریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و بدنبال آن جریان گروگانگیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران میبود استقبال میکرد، بلکه خود درصدد چارهجوئی برای انتقام جویی و جبران شکستهای قبلی بود. اگرچه رابطه دیپلماتیک میان عراق و امریکا از سال 1967 قطع شده بود دفتر حفاظت منافع امریکا در بغداد بسیار فعال بود و شواهد و دلایلی وجود دارد که امریکا مشوق و ترغیبکننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. روزنامه امریکایی نیویورک تایمز پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق در آوریل 1980 (اردیبهشت 1359) از طرحهای مرحله به مرحله دولت امریکا در این زمینه پرده برمیدارد. این روزنامه چنین مینویسد: «دولت امریکا پس از شکست عملیات طبس، امکان اجرای سه طرح نظامی بسیار مهم در شهرهایی که محل نگهداری گروگانهای امریکاست، مینگذاری در میادین صدور نفت، یا بمباران پالایشگاههای ایران میباشد.» در ادامه میافزاید: «واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادی و سیاسی ایران بتواند در سایه تیرگی روابط ایران و عراق تاثیر بیشتری داشته باشد و ادامه میدهد که عدهای معتقدند چشمانداز جنگ با کشوری نیرومند (عراق) شاید ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدیدنظر کند.!» «برژینسکی» مشاور امنیت ملی سابق امریکا برای اطلاع از وضعیت عراق برای شروع جنگ سفرهای مکرری به بغداد مینماید به طوری که «وال استریت ژورنال» در هشتم فوریه 1980 یکی از این سفرهای محرمانه را فاش میسازد و همچنین «تایمز لندن» در 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژینسکی با صدام حسین اشاره کرده و میگوید: «نامبرده بعد از سفر محرمانه به بغداد در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظهای بین امریکا و عراق نمیبینیم. ما معتقدیم عراق تصمیم به استقلال دارد و در آرزوی امنیت خلیج فارس است و تصور نمیکنیم که روابط امریکا و عراق سست گردد.» از طرف دیگر در این زمان رفت و آمدها و تماسهای مکرری میان امرای فراری ارتش ایران و مسئولین دولت امریکا و همچنین حکومت بغداد صورت میگرفت و نشانگر نوعی آمادگی برای تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ایران بود و نهایتاً با توجه به نفوذ و سلطهای که امریکا در کشورهای عربی محافظهکار از جمله: مصر، اردن، عربستان سعودی و سایر شیخنشینهای جنوب خلیجفارس داشت تردیدی نیست که چنانچه امریکا به کمکهای مؤثر و اساسی این کشورها به عراق راغب نمیبود میتوانست از این کمکها جلوگیری به عمل آورد. بعد از آغاز جنگ، روابط عراق و امریکا علناً بهبود یافته، روابط دیپلماتیک برقرار شد و افشاء گردید که در طول جنگ، امریکا به صورت مخفیانه کمکهای مختلفی را به عراق میرسانده است.روزی که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت «رابرت مک فارلین» در مقالهای در روزنامه لوسآنجلس تایمز به حمایت بیدریغ امریکا از عراق در طول جنگ بر علیه ایران اعتراف کرد. اتحاد جماهیر شوروی در موضعگیری خود دچار تناقض و دوروئی عجیبی شده بود و در حقیقت آغاز حمله عراق به ایران به شمشیر دولبهای شباهت داشت که از هر طرف قابلیت برندگی و در عین حال احتمال خسارت میرفت. روسیه شوروی با عراق در سال 1972 پیماندوستی 15 ساله منعقد کرده و نفوذ قابل توجهی در عراق بویژه از نظر تامین تسلیحات ارتش و حضور کارشناسان نظامی داشت و اصولاً ارتش عراق مجهز به تسلیحات روسی بود. از طرف دیگر انقلاب اسلامی ایران اگر چه برای روسها از این نظر که موجب قطع نفوذ امریکا در مرزهای جنوبی این کشور شده بود ولی برای روسیه نیز به خاطر ماهیت ایدئولوژیکی آن چندان خوشایند نبود. ایران به موازات برخورد با نفوذ امریکا در ایران از میزان نفوذ روسیه به شدت کاست، گاز ایران به روسیه قطع شد، بندهای 5 و 6 قرارداد 1921 از طرف ایران ملغی اعلام گردید و تجاوز روسیه به افغانستان بشدت محکوم گردید و انقلاب اسلامی میرفت که تأثیر خود را بر بیداری مسلمانان سایر کشورها از جمله مسلمانان جمهوریهای آسیایی روسیه شوروری سابق بر جای گذارد. پیروزی و شکست هر یک از طرفین متخاصم نیز برای روسیه نتایج متضاد و متفاوتی را به ارمغان میآورد، پیروزی عراق بر ایران اگرچه با توجه به تسلیح ایران به سلاحهای امریکا و تجهیز عراق به سلاحهای روسی به معنای پیروزی سلاح روسی بر سلاح امریکایی تلقی گردیده و عراق را بیشتر مدیون و وابسته به روسیه شوروی میکرد، در عین حال از نظر سیاسی موجب نفوذ مجدد امریکا و غرب در ایران میشد. پیروزی ایران نیز بر عراق متقابلاً نتایج متفاوت و معکوسی بدست میداد که در هر دو حال برای روسیه شوروی در عین اینکه امتیازاتی را به عمل میآورد ناخوشایند بود. با توجه به دلایل منطقی و عقلانی نیز ملاحظه میگردد که اتخاذ موضع شوروی نیز در قبال آغاز جنگ تحمیلی منافقانه و متضاد بوده است. بنابه گزارش موسسه «هری تیج»، روسیه شوروی از قبل از آغاز تجاوز در جریان این تصمیم بوده و اگر چه هیچ اقدامی برای بازداشتن صدام نکرده است در عین حال مقامات ایرانی را از احتمال چنین حملهای آگاه نموده است. حزب توده در ایران که از مسکو الهام و دستور میگرفت تجاوز عراق را محکوم نموده به کادرهای خود دستور مقاومت و دفاع را صادر کرده بود، ولی روسیه شوروی در عین اتخاذ موضع رسمی مبنی بر بیطرفی در سازمان ملل و بویژه در شورای امنیت همگام با امریکا و سایر اعضاء دائمی شورا قطعنامههایی را به تصویب میرساند که به ضرر جمهوری اسلامی بود. اگرچه ظاهراً برای مدتی از ارسال تجهیزات نظامی و قطعات یدکی به عراق خودداری کرد ولی کارشناسان نظامی روسی همچنان در عراق باقی مانده و به همکاری خود با ارتش عراق ادامه میدادند و گزارشاتی مبنی بر اینکه روسیه شوروی از طریق کشورهای اروپای شرقی جبران کمبود نیازمندیهای ارتش عراق را مینموده است وجود دارد. بنابراین میتوان به این جمعبندی رسید که رژیم عراق در سطح ابرقدرتها (امریکا و شوروی) با زمینهای کاملاً مساعد و حتی تشویقآمیز در آغاز تجاوز برعلیه جمهوری اسلامی مواجه بوده است. در سطح قدرتهای بزرگ: در موضعگیری قدرتهای بزرگ (نظامی، سیاسی و اقتصادی) آنها را میتوان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول: کشورهایی که به طور علنی و یا ضمنی به نفع عراق موضعگیری کرده و از کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی به این کشور در طول جنگ دریغ نورزیدند. این کشورها عبارت بودند از: فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشته و از انقلاب اسلامی نیز شدیداً ضربه خورده بودند. فرانسه از همان آغاز جنگ به نفع عراق موضعگیری علنی کرده و به میزان قابل توجهی امکانات تسلیحاتی در اختیار این کشور قرار داد و حتی در شرایطی که عراق در جبهه جنگ مواجه با مشکلاتی شده بود با اجازه دادن هواپیماهای پیشرفته جنگی به نام سوپراتاندارد بنیه نظامی عراق را تقویت کرد. دولت انگلیس نیز اگرچه علناً اظهار بیطرفی میکرد، ولی به تبع امریکا و فرانسه کمکهای قابل توجه اقتصادی و بعضاً نظامی به این کشور نمود. گروه دوم: کشورهای آلمان، ژاپن و چین بودند که در ضمن اعلام بیطرفی و حفظ رابطه با هر دو کشور به عنوان سوداگرانی بودند که از این جنگ از هر طرف بهرهمند شدند. دولتهای منطقه خاورمیانه: چنانچه دولتهای منطقه را نیز به دو دسته دولتهای عرب و غیرعرب تقسیم کنیم ملاحظه میگردد که همه دولتهای عربی به استثنای سوریه، لیبی و الجزایر به نفع عراق نه تنها موضعگیری کرده بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. کشورهای نفتخیز عرب بویژه عربستان سعودی و کویت به عنوان تامینکننده نیازمندیهای مالی این جنگ تقبل هزینههای جنگ را نموده و در طول جنگ متجاوز از 80 میلیارد دلار پرداخت نمودند. دولت مصر تامینکننده نیازمندیهای تسلیحاتی ساخت روسیه بود و خلاء قطع ارسال قطعات و لوازم یدکی که از طرف دولت روسیه ایجاد شده بود را پر کرد. دولت اردن با در اختیار گذاشتن بندر خود در خلیج عقبه راههای مواصلاتی عراق را برای تدارکات لازم تامین کرد و اغلب کشورهای عربی منجمله سودان نیروی داوطلب نظامی در اختیار عراق قرار دادند. کشورهای عربی از قبل در جریان چنین حملهای بوده و در کنفرانس سران عرب که در جده چند ماه قبل از آغاز جنگ تشکیل شده بود تفاهمات لازم را با صدام به عمل آورده بود. تنها لیبی و سوریه بودند که با این اقدام عراق مخالفت ورزیده و حمایت خودشان را از ایران اعلام داشتند. دولتهای غیرعرب مانند پاکستان و ترکیه همچون کشورهای آلمان، ژاپن و چین با اعلام بیطرفی و حفظ رابطه با هر دو کشور بیشترین بهره اقتصادی از این جنگ را کسب کردند. در مجموع میتوان گفت که سیستم بینالملل (در هر سه سطح، ابرقدرتها، قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه) نه تنها زمینه مساعدی برای آغاز این جنگ داشت بلکه خود مشوق و ترغیبکننده عراق در شروع جنگ بود و نقش اساسی و مهمی در بروز چنین تجاوزی را بر عهده داشت. شخصیت تصمیمگیرنده صدام حسین رئیس جمهور عراق که به عنوان دیکتاتوری خشن، بیرحم، شهرت جهانی پیدا کرده است در عین حال فردی ماجراجو و جاهطلب بوده و به دنبال موقعیتهای مناسب برای کسب قدرت بیشتر بوده است. رمضانی که از مشاوران کمیته امنیت ملی کنگره امریکا و نیز مشاور کارتر در امور ایران بود در کتاب خود چنین مینویسد: «جنگ عراق و ایران، در واقع واکنش و پاسخ عراق به تهدیداتی بود که از ناحیه بنیادگرایی اسلام (امام خمینی(ره) احساس میکرد، اما علت دیگر آن ناشی از بازتاب و انعکاس جاهطلبی و قدرتطلبی صدام نیز بوده است. وی مترصد بود که خلاء قدرت ناشی از سقوط رژیم شاه در منطقه را پر نماید. همچنین این فرصت با افزایش قدرت اقتصادی عراق به علت افزایش قیمت نفت در منطقه خلیجفارس ایجاد شده بود. چنانچه عراق جایگزین ایران به عنوان دومین تولیدکننده نفت بعد از عربستان سعودی در منطقه شده بود. ظهور قدرت سیاسی عراق بعد از افول رژیم مصر در خاورمیانه به علت امضای پیمان کمپ دیوید و صلح با اسرائیل و بروز یک خصومت و دشمنی آشکار میان عراق و سوریه در جبهه شرقی، همه و همه بر قدرتطلبی صدام صحه میگذاشت.» صدام حسین در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود و امیدواری داشت با پیروزی سریع بر ایران خواستههای جاهطلبانه و شخصی وی ارضاء و تأمین گردد. انگیزه اول تلاش برای کسب رهبری جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضای پیمان کمپ دیوید و انزوای مصر، جهان عرب دچار خلاء رهبری شده بود، شخصیتی که بتواند با استفاده از امکانات و تواناییهای کشور خود در جهت آرمانهای وحدت جهان عرب و جبران تحقیر اعراب در قبال اسرائیل این خلاء را پر بنماید. صدام حسین امیدوار بود با پیروزی در جنگ با ایران چنین موقعیتی را کسب نماید و به همین خاطر نام این جنگ را جنگ قادسیه نامید تا یادآور شکست ایرانیها از اعراب مسلمان در اوایل ظهور اسلام باشد. مجله دولتی «الفباء» که بوسیله رژیم عراق منتشر میشود در شماره 562 مورخ 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رویارویی، به تضاد بین عرب و ایرانی دامن زده و چنین مینویسد: «اعراب، عادت کردهاند که عراق در برابر یورش تاتارها در قرن دهم و قرن بیستم ایستادگی کند و تیرهای سلجوقیان و عیلامیان را در قرن بیستم متوقف کند. عادت کردهاند که عراق نگهبان منطقه شرقی جهان عرب که در تیررس دشمن است، باشد... عراق از پنج هزار سال تاکنون در خط اول نبرد، گامی استوار و با ثبات در مرزهای شرقی و بازوی پرتحرک در غرب این مرزها بوده است.» «صدام حسین» در مراسم افتتاح یک پادگان نظامی در 18/3/59 با عنوان «پادگان قادسیه» میگوید: «شما در این مکان انقلاب خود را پیش روی دارید که شما را به مفهوم قادسیه رهبری میکند. شما در اینجا نه تنها نام قادسیه را برخود دارید بلکه شرف و مفهوم آنرا نیز با خویشتن دارید. شما آمادگی والای گذشت و ایثار را همانگونه که صفت مردان قادسیه نخستین در رهایی امت عرب و تمامی میهن عربی بود، دارا هستید و تنها برای پاسداری از عراق آزاد مبارزه نمیکنید.» دکتر «امین» یکی از بعثیها میگوید که به قدرت رسیدن «صدام حسین» مصادف با یک مرحله نوین در تاریخ سیاسی عراق بود و در این میان عراق از چندین جهت قدرتمند شده بود و در آینده نزدیک در سطح خلیج (فارس) و جهان عرب نقش مهمی از جانب وی در شرف انجام بود. «الیاس فرح» یکی از رهبران بعث عراق میگوید که «قادسیه» صدام موقعیتی بود برای وی تا در چشم جهان عرب به عنوان یک رهبر تاریخی که پل میان گذشته و آینده را از نو بنا نهاده و درهای آینده را به سوی مردم گشوده است خود را جلوهگر سازد. مجید خدوری در شرح زندگی صدام حسین و تاثیر ناصر بر او چنین مینویسد: «زمانی که صدام حسین در مصر در دانشکده حقوق قاهره مشغول تحصیل بود کارهای ناصر را زیر نظر میگیرد و با دقت به آنها مینگرد، برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبی یاد میکند و میآموزد که چگونه نقش وی را بازی کند. او از شیوه «آزمایش و خطای» ناصر پیروی میکند و سعی میکند یک مقلد کورکورانه نباشد.» انگیزه دوم صدام این بود که با استفاده از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با پیروزی بر ایران خلاء سقوط شاه را پر نموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند و علیرغم موضع ضدامریکایی که قبلاً اتخاذ میکرد به امریکاییها نشان دهد که تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وی در راستای اهداف امریکا در منطقه میباشد تا بدان حد که رژینسکی بعد از ملاقات با صدام و در ستایش وی میگوید: «ما بین منافع امریکا و عراق تضادی نمییابیم.» با توجه به اینکه در این مرحله سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی در تضاد با سیاستهای امریکا بود صدام حسین تلاش کرد که خود را به عنوان یک عامل موثر بازدارنده و خنثی کننده اقدامات ایران در سطح منطقه نشان دهد. روزنامه کریستین ساینس مونیتور چاپ امریکا با اشاره به یک گزارش از جلسات سری دولت عراق که دو ماه بعد از سقوط رژیم شاه تشکیل شده بود، مینویسد: «درآن جلسه بعد از بحث و بررسی پیرامون نقش شاه و روابط آن با امریکا در دفاع از منافع غرب و ژاندارمری خلیج فارس مطرح شد که در حال حاضر رژیم نوپای ایران با از بین رفتن ارتش و تاسیسات اصلی آن قادر به انجام این نقش نخواهد بود و عراق تنها کشوری است که با استفاده از این موقعیت میتواند خلاء ایجاد شده را پر نماید و این کار باید با برنامهریزی، دقت، سرعت و مداومت انجام گیرد. به عقیده حزب بعث برای ایجاد یک موقعیت ژئوپولیتیک جدید بوسیله عراق زمینه از هر جهت فراهم است، لذا حمله نظامی به ایران با وارد آوردن یک ضربه موثر به شکست ایران منتهی میشود. انگیزه سوم صدام جبران تحقیری بود که شخصاً در امضای قرارداد 1975 الجزایر شده بود. در سال 1975 به دنبال مشکلاتی که در عراق در جنگ با کردها برای دولت عراق فراهم شده بود و کردهای عراق مورد حمایت شاه قرار داشتند صدام حسین معاون رئیسجمهور عراق تحت فشارهای داخلی و بینالمللی به امضاء قرارداد مزبور تن در داد و همواره احساس میکرد که در این جریان تحقیر شده و «اجباراً» تن به امضاء این قرارداد داده است. بنابراین مترصد فرصتی بود که بتواند این احساس حقارت را جبران نماید. بدین علت درصدد بهانهای بود که قرارداد 1975 را باطل اعلام نماید و این کاری بود که در 17 سپتامبر 1980 (به روز قبل از آغاز جنگ) در یک اجلاس فوقالعاده مجمع ملی صورت داد. صدام حسین در مورد این تصمیم گفت: «از زمانی که حاکمان ایران این معاهده را از آغاز در دست گرفتند بوسیله مداخله در امور داخلی عراق چه به صورت پشتیبانی مالی و یا تسلیحاتی از گروههای مختلف نقض کردهاند، همانطور که شاه چنین میکرد... من به شما اعلام میکنم که معاهده 6 مارس 1975 الجزیره از طرف ما ملغی میباشد.» عامل اجتماعی در بخش مربوط به ساختار اجتماعی و جمعیت باید گفت که بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونهای است که همواره حکومت را دچار بیثباتی و بحران نموده است و همین بحران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران از جمله عوامل موثر در ایجاد جنگ تحمیلی بوده است. شعیان این کشور به عنوان اکثریت مردم (بیش از 55%) بدلایل ایدئولوژیک و سیاسی همواره با حاکمیت بعث در نزاع و ستیز بودهاند. همچنین اکراد شمال عراق طی 30 سال گذشته همواره در پی به دست آوردن خودمختاری بودهاند و از این رو با حکومتهای این کشور درگیر جنگهای طولانی بودهاند که قبلاً به آنها اشاره شد و این مسأله برای حکومت بعثی عراق که از یک اقلیت محدود از منطقه تکریت میباشند مشکلات بیشتری را ایجاد کرده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به رهبری امام خمینی، موج جدیدی از ناآرامیهای شیعیان را در عراق بوجود میآورد. تظاهرکنندگان در مراسم محرم آن سال خواستار اصلاحات اجتماعی و استقرار یک حکومت اسلامی میشوند. نویسنده کتاب جنبشهای اسلامی در جهان عرب در این رابطه میگوید: «دولت عراق با توجه به الهاماتی که مبارزان شیعه از جانب آیتالله خمینی میگیرند،حزب الدعوه را همچون ستون پنجمی میداند که هدفش ادغام ایران و عراق است. دولت در پاسخ، «آیتالهل صدر» را دستگیر و تظاهرات شیعیان را به شدت در هم میکوبد. عظمت و گستردگی سرکوب باعث میشود تا اندکی پس از روی کار آمدن «صدام حسین» در 23 ژوئیه 1979، 22 مقام بلندپایه بعثی اعدام شوند. اعلام حمایت مطلق از انقلاب اسلامی ایران توسط آیتالله صدر و تشویق مبارزه مسلحانه علیه رژیم، موجب میشود ک او را به تشکیل یک حکومت شیعه در عراق و خیانت متهم نموده و همراه با خواهرش وی را در آوریل 1981 به شهادت برسانند.» در ماههای قبل از جنگ حوادثی در عراق بوقوع میپیوندد که مقامات رژیم آنرا به عوامل جمهوری اسلامی ایران نسبت میدهند و این حوادث نشان دهنده این است که اوضاع داخلی عراق تا چه میزان بر اثر انقلاب اسلامی آسیبپذیر شده است. صرفنظر از اینکه ادعاهای رژیم بعث تا چه میزان با واقعیت منطبق است، ولی بیانگر نوعی بیم و ترس از تحولات انقلاب اسلامی میباشد. رئیسجمهور عراق کلیه این حوادث را بعدها در هنگام سخنرانی خودش (20/4/63) چنین اعلام میکند: «با سوء قصد به وزیر امور خارجه شروع کردند. سپس به یک یاز اعضای شورای رهبری ملی ما حمله کردند. به وزیر اطلاعات سوء قصد نمودند و در یک جشن دانشجویی، جشن دیگری با پرتاب بمبها آغاز کردند. کسانی که در این حوادث شرکت داشتند از افراد مدرسه ایرانیان و نمایندگیهای ایران در عراق بودند. اسلحه از آنهاست و همکاری نیز همینطور، این مسأله روشن و آشکار است.» رژیم عراق همچنین شورش کردهای شمال عراق را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، متأثر از انقلاب ایران میداند تا جایی که رئیس جمهور عراق به زعم خود یکی از دلایل لغو موافقتنامه الجزایر را دخالت جمهوری اسلامی ایران در قضیه اکراد میداند. وی در نطق 17 سپتامبر 1980 چند روز قبل از حمله سراسری عراق به ایران، میگوید: «ایران از پسران بارزانی دعوت نموده است که به این کشور بیایند. این کشور یعنی ایران قصد دارد آنان را علیه دولت عراق تحریک کند.» بنابراین نگرانیهایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی بر عراق داشته نیز عامل مهمی در آغاز این جنگ و به منظور شکست و نابودی انقلاب بوده است تا بدینوسیله از تأثیر آن بر جامعه عراق جلوگیری نماید. در عین حال اوضاع داخلی ایران را نیز به عنوان یک انگیزه مهم در ترغیب صدام به آغاز جنگ نباید فراموش کرد. حکام عراق براساس شواهد مختلف مطمئن بودند که در یک جنگ کوتاه مدت در مقابل ایران به اهداف از پیش تعیین شده خود خواهند رسید. اوضاع داخلی ایران بعد از پیروزی انقلاب و بلافاصله قبل از آغاز تجاوز برای یک رژیم متجاوز در سه زمینه تحریک کننده بود. اولاً: دولت انقلابی نه تنها هنوز دوران ناآرامی بعد از انقلاب را پشت سر میگذاشت بلکه به علت حضور لیبرالها در حاکمیت و بویژه حضور بنیصدر به عنوان رئیسجمهور و فرمانه کل قوا درگیر یک سری تضادها و اختلافات شدید درون حاکمیت بود و امکان هماهنگی و تمرکز در تصمیمگیری را که لازمه شرایط بحرانی و جنگ میباشد از بین برده بود و از طرف دیگر نیروهای مسلح نیز به دلایل متعدد انسجام و آمادگی لازم برای مقابله با یک جنگ خارجی همه جانبه را نداشتند. سازمان و تشکیلات ارتش بعد از انقلاب و به دنبال تصفیههای ضروری دوران بازسازی و بازنگری خود را میگذراند و از نظر تجهیزاتی نیز با تحریم تسلیحاتی امریکا و خروج کارشناسان نظامی مواجه بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که بیشتر برای مواجهه با ضد انقلاب داخلی ایجاد شده بود دوران طفولیت و عنفوان جوانی خود را طی میکرد و به هیچ وجه برای یک جنگ کلاسیک مدرن ساخته نشده بود. همچنین درگیریهای قومی و محلی در مناطق مختلف کشور نیروهای مسلح را به خود مشغول داشته بود. تنها چیزی که در محاسبات صدام و بسیاری از مشوقین و محرکین وی با آغاز جنگ منظور نشده بود انرژی عظیم و فوقالعادهای بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و حضور تودههای عظیم میلیونی و با اعتقادات راسخ اسلامی و آمادگی برای ایثار و شهادت تحت رهبریهای بزرگ مرد تاریخ امام خمینی(ره) آزاد شده بود و توانست آرزوهای صدام و پشتیبانانش را مبدل به یأس کند. عامل بوروکراتیک بعد از روی کار آمدن حزب بعث در سال 1968 این حزب همواره موفقیت ایدئولوژیکی خود را در اتخاذ سیاستی توسعهطلبانه و سیادت بر منطقه دنبال میکرد و به هر طریق ممکن با اتخاذ شیوههای پراگماتیستی سعی میکرد نفوذ خود را در جهان عرب توسعه داده و رهبری جهان عرب را به دست گیرد. این اقدام بطور عمده از طریق کودتاهای نظامی و برخوردهای خشونتآمیز دنبال میشد. پیروزی انقلاب اسلامی برای حزب بعث که بر معیارهای غیرمذهبی وب ا تکیه بر ناسیونالیزم عربی و بوسیله یک مسیحی عرب بنام میشل عفلق بنیان گذارده شده بود، زنگ خطری جدی تلقی میشد. انقلاب اسلامی به عنوان راه حل جدیدی در نجات تودههای تحت ستم مسلمان عرب که چهار دهه تحقیر شکستهای پیدرپی از اسرائیل را چشیده بودند و هیچ یک از ایدئولوژیهای مادی و لائیک اعم از سوسیالیزم، مارکسیزم و یا ناسیونالیزم نتوانسته بودند جبران این حقارتها را بنمایند، با پدیده جدیدی به نام انقلاب اسلامی مواجه شد که امیدها را در دل آنها زنده میکرد و در حقیقت رشد و پیشرفت انقلاب اسلامی مرگ محتوم همه ایدئولوژیهای مادی از جمله ایدئولوژی حزب بعث میبود. بدین ترتیب حزب بعث عراق که سلطه قابل توجهی در کادرهای نظامی و سیاسی دولت عراق داشت عامل موثری در تشویق صدام به ضربه زدن به انقلاب اسلامی از طریق آغاز این جنگ بود. عامل نقش اگر چه همانطور که «روزنو» هم معتقد است عامل نقش در کشورهایی که دارای رژیم خودکامه هستند کمتر مطرح بوده و شخصیتهای دیکتاتور هستند که بدون توجه به وظایف و اختیارات قانونی خود به طور نامحدود تصمیم گرفته و عمل میکنند، در عراق نیز صدام حسین حتی در دورانی که معاون رئیسجمهور بود به عنوان مرد قدرتمند دولت عراق شناخته میشدو حسن البکر رئیسجمهور عراق نقش چندانی در اداره امور عراق نداشت. در عین حال همانطور که «تراب زمزامی» میگوید: «صدام حسین برای زمینهچینی چنین جنگی با خانهنشین کردن حسن البکر رأساً پست ریاست جمهوری را بر عهده گرفت تا بتواند بدون هیچ رادع و مانعی قادسیه خود را تدارک ببیند و تمامی نیرو و وقت خود را در این راه صرف نماید و جهت همین مرحله نوین بود که صدام مقامهای ریاست شورای رهبری انقلاب، دبیر کلی حزب بعث، ریاست جمهوری، ریاست دولت و ریاست کل ارتش را بر عهده خود گرفت.» بررسی فوق نشان میدهد که از میان متغیرهای پنجگانه پیشنهادی جیمز روزنو (شخصیت، سیستم بینالمل، اجتماعی، بوروکراتیک و نقش) مهمترین عاملی که در تصمیمگیری صدام حسین در آغاز تجاوز به ایران نقش داشتهاند در درجه اول سیستم بینالملل بوده است و در مرحله بعدی شخصیت و روحیات رئیسجمهور عراق بوده که به عنوان یک دیکتاتور در راس حکومت عراق فارق از هرگونه مانع و رادعی و در جهت ارضاء نیات جاهطلبانه خود دست به چنین اقدامی زده و به مدت هشت سال دو کشور ایران و عراق را دچار جنگی خونین و خسارت بار نمود. به عبارت دیگر چنانچه زمینه مساعد و تشوقکننده بینالمللی در شرایط خاص زمانی وجود نمیداشت، از قبیل شکستهای حقارتبار امریکا در اثر انقلاب اسلامی، ترس دولتهای استکبار و همچنین دولتهای مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها، غیر محتمل میبود که صدام حسین دست به چنین قمار خطرناکی بزند. زیرا که در گذشته در زمان رژیم شاه علیرغم اختلافات مرزی میان دو کشور و علیرغم اینکه مرد قدرتمند عراق در آن زمان صدام حسین بوده است به خاطر نامساعد بودن زمینه جهانی نه تنها چنین اقدامی صورت نگرفت بلکه مجبور شد با امضاء قرارداد الجزایر در 1975 از بسیاری از ادعاهای خود دست بردارد. چرا عراق؟ تحقیقاً وجود صدام حسین و نیات جاهطلبانه او نیز نقش مهم و در عین حال اولیه در کاندید شدن عراق از میان کشورهای همسایه ایران برای آغاز چنین تجاوزی داشته است، در حالیکه دولتهایی همچون پاکستان و ترکیه روابط نزدیکتری با امریکا داشتند و امریکا نفوذ بیشتری در این دو کشور بخصوص ترکیه به عنوان عضو ناتو داشته است. ولی ساختار سیاسی این دولتها، شرایط اجتماعی و موقعیت جغرافیایی کشورشان اجازه چنین حرکتی را در آن شرایط نمیداد و همین خصوصیات و روحیات جاهطلبانه صدام حسین بود که علیرغم ضرباتی که کشورش از جنگ هشت ساله با جمهوری اسلامی خورد باز هم سرخورده نشده و چون به خواستههایش در جنگ با ایران نرسیده براساس محاسبات غلطی که از مساعد بودن زمینه بینالمللی داشت صرفاً برای ارضاء روحیات جاهطلبانه خود برای بار دیگر دست به قمار خطرناک دیگری در حمله به کویت زد و منطقه را دچار بحرانی نمود که هنوز بعد از گشت چهار سال آثار و عوارض آن پابرجا است. چارچوبه تئوریک پیشنهادی روزنو، اگرچه در تقسیمبندی و تنظیم علل و عوامل تصمیمگیری در سیاست خارجی کمک قابل توجهی به محقق علوم سیاسی و روابط بینالملل مینماید، در عین حال توصیفی بوده و ضرورتاً جدول ارائه شده توسط وی و اولویتهای برشمرده قطعی نبوده و کلیت و عمومیت پیدا نمیکند. بخصوص که در هیچ یک از مدلهای ارائه شده به متغیر سیستمیک اولویت داده نشده است.در حالیکه در بسیاری از کشورهای جهان سوم و بویژه منطقه رژیمهای غیرمردمی شدیداً تحت سلطه و نفوذ و یا متاثر از قدرتهای بزرگ جهانی میباشند و سیاستهیا متخذه این کشورها تابعی از سیاستهای متغیر کشورهای سلطهگر و صاحب نفوذ میباشد. در حالی که از دیدگاه روزنو دولتها، در صحنه روابط بینالملل بازیگران مستقلی هستند که براساس محاسبه خود و منافع دولت و کشورشان، در عین رعایت عکسالعملهای بینالمللی اتخاذ تصمیم نموده و عمل میکنند. از طرف دیگر این چارچوبه کمک قابل توجهی به علتیابی و چرایی تصمیمات سیاست خارجی نمیکند و محقق مجبور است با استفاده از تئوریهای دیگر ارائه شده توسط تئوریسینهای روابط بینالملل این خلاء را پر کرده و کمبود را جبران نماید.
نویسنده : دکتر منوچهر محمدی منبع: سایت نوید شاهد | سه شنبه 28 اسفند ماه سال 1386
قطعنامه های سازمان ملل در خصوص جنگ تحمیلی
مطابق پروتکل شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص نحوه ی صدور قطعنامه های مربوط به منازعه میان کشورهای عضو ،این شورا بایستی شرایطی را در مورد صدور قطعنامه ها مد نظر قرار دهد. | |
حماسه 8 سال دفاع مقدس بدون شک یکی از مهمترین و ماندگارترین دوران تاریخ پر فراز و نشیب ایران است که درسهای زیادی به ایرانیان بخصوص نسل جوان ایران زمین آموخت ،حماسه ای که با وجود حمایت همه جانبه کشورهای استکباری و اعراب منطقه و حتی سازمان های به ظاهر بی طرف بین المللی از رژیم متجاوز بعث عراق و مظلومیت و بی پناهی ملت ایران ،با پایمردی و جان فشانی جوانان با غیرت ایرانی ، برگی بیی بدیل از شجاعت و شهامت را در تاریخ کهن ایران زمین به یادگار گذاشت
در این مقاله بر آنیم تا نقش بزرگترین سازمان ملل متحد که نقش اصلی در کنترل منازعات و مناقشات غیر متعارف میان کشورهای عضو این سازمان ایفا می کند را در خصوص جنگ ایران و عراق مورد بررسی و مداقه قرار دهیم تا مشخص گردد که این سازمان در کنترل و مهار تجاوز بی رحمانه ارتش عراق و حامیانش _ که با حمایت اکثر کشورهای تاثیر گذار عضو سازمان ملل متحد انجام گرفت _تا چه حد منطقی ،بی طرفانه و موفق عمل کرده است .
مطابق پروتکل شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص نحوه ی صدور قطعنامه های مربوط به منازعه میان کشورهای عضو ،این شورا بایستی شرایط زیر را در مورد صدور قطعنامه ها مد نظر قرار دهد :
1 _ قطعنامه صادر شده بایستی بی طرفانه باشد و یا در صورت مشخص بودن و اثبات متجاوز ،در جهت محکوم نمودن متجاوز و حمایت از طرف مظلوم باشد .
2 _ به موقع و در سریعترین زمان ممکن برای کنترل اوضاع صادر گردد .
3 _ قاطعیت ، جامعیت و بازدارنگی لازم راجهت کنترل اوضاع داشته باشد .
4_منطقی و قابل اجرا بوده و از تحمیل تعهدات غیر منطقی و غیر ضروری به طرفین خود داری شده باشد .
5 _ تمهیدات و ساز و کارهای لازم برای اجرای دقیق مفاد قطعنامه از سوی سازمان تدارک دیده شده باشد .
در طول 8 سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران مجموعا 10 قطعنامه بین المللی از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد در این خصوص صادر شد که مضمون همه آن ها تا حدودی در جهت کنترل و مهار جنگ بوده است . در ذیل شرایط زمانی صدور این قطعنامه آورده شده و سعی گردیده است تا اوضاع جبهه ی جنگ در جناح عراق و ایران در زمان قبل و بعد از صدور هر قطعنامه برای خوانندگان محترم تبیین گردد و بدین ترتیب در خصوص رعایت تمام شرایط لازم را برای صدور قطعنامه _ مطابق پروتکل تدوین شده شورای امنیت _ از سوی اعضای وقت شورا بحث خواهد شد .
قطعنامه اول 497 در تاریخ 6/7/59
اولین قطعنامه شورا در مورد جنگ تحمیلی ( شماره ی 497 ) در تاریخ 6/7/59 یعنی یک هفته پس از آغاز تجاوز همه جانبه عراق به داخل مرزهای ایران صادر گردید . مضمون این قطعنامه توصیه به آتش بس دو طرفه .......
در همان زمان ، تجاوز و ورود ارتش عراق به داخل مرزهای ایران و پیشروی در داخل خاک ایران کاملا محرز و آشکار بوده است و هزاران کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی در اشغال رژیم بعث عراق بوده است . از طرفی با نگاهی به حوادث قبل از آغاز تجاوز همه جانبه عراق ،من جمله تجاوزات گاه و بیگاه هواپیما ها و نیرو های زمینی و دریایی ارتش عراق و از طرفی پاره نمودن قطعنامه 1975 الجزایر توسط صدام حسین در مقابل دوربین های خبر نگاران و اعلان جنگ تمام عیار این رژیم علیه ایران ، از همان ابتدا متجاوز معلوم بوده است . از این رو با اینکه اولین قطعنامه تقریبا به موقع بوده است لیکن در متن آن هیچ اشاره ای به متجاوز و محکومیت تجاوز و حمایت از مظلوم نگردیده و از طرفی قاطعیت لازم را برای جلوگیری از ادامه ی تجاوز نداشته و هیچ ساز و کار لازم نیز برای ملزم نمودن متجاوز برای قطع تجاوز اندیشیده نشده بود . به عبارت دیگر شورای امنیت با توصیه طرفین به آتش بس ، با بی تفاوتی کامل ،تنها از خود رفع تکلیف نموده است و این می توانست حتی چراغ سبزی برای ادامه ی تجاوز ارتش عراق از سوی رزیم بعث تلقی شود .
قطعنامه ی دوم (514) در تاریخ21/4/61
شورای امنیت در هنگام اشتغال خرمشهر و تا پایان اشتغال ،هیچ قطعنامه ای در جلوگیری از قتل و تجاوز به شهروندان ایرانی وخروج نیروهایعراقی از سرزمینهای اشغالی ایران صادر نکرد تا اینکه ایرانیان با کسب اعتماد به نفس و تجهیز قوا با چهار عملیات بزرگ ثامن الئمه (شروع در تاریخ5/7/60)،طریق القدس (تارخ8/9/60)،فتح المبین (تاریخ2/1/61)و سرانجام بیت المقدس(تاریخ10/2/61)موفق به آزادی خرمشهر در سوم خرداد 1361گردیدند (در پایان عملیات از مجموع13600کیلومتر مربع که در آغاز سال دوم جنگ تحت اشتغال دشمن بود 8600کیلومتر مربع آزاد و 2500کیلومتر مربع تخلیه گردید آزادی خرمشهر نقطه عطفی در تحولات جنگ بود و از این تاریخ بود که ایران توانایی باز دارندگی و حفظ استقلال خود را به جهانیان اثبات نمود و قدرت مردمی و نظامی خود را به رخ حامیان اشغال کشید . در این زمان بود که قطعنامه ی دوم (514)شورای امنیت در تاریخ21/4/61صادر شد که در آن طرفین توصیه به آتش بس و عقب نشینی به مرزهای بین المللی شدند . که این قصعنامه علاوه بر بی خاصیت بودن با تاخیر و سرفا برای رفع تکلیف صادر شده است .
قطعنامه سوم (522) در تاریخ 12/7/61
پس از آزادی خرمشهر،با توجه به افزایش روحیه ی نیروهای ایرانی فکر تنبیه متجاور در ایرانیان قوت گرفت تا با توجه به اینکه سازمانهای بین المللی هیچ اقدام باز دارندگی را بعمل نیاورده اند پس باید خود ایران اسلامی نسبت به تنبیه متجاوز و از کار انداختن ماشین جنگی رژیم عراق اقدام نموده تا در آتی از جانب هر متجاوزی از جمله تجاوز مجدد عراق در امان باشد .از این رو قوای ایران در تاریخ 23/4/61 یعنی 50روز پی از آزاد سازی خرمشهر ،عملیات رمضان را آغاز کرد که هدف آن عقب راندن نیروهای ارتش عراق و تهدید بصره بود و این ترس خود بخود برای متجاوز و سازمانهای بین المللی بوجود آمد که ممکن است نیروهای ایرانی بخواهند وارد خاک عراق شده و در آن پیشروی نمایند لذا به مرور و با پیروزی هایی که ایرانیان بدست آوردند نگرانی حامیان رژیم بعث عراق از احتمال سقوط این رزیم و شکست آن بیشتر شد . لذا ضمن اقدام عملی کمک بسیار به ارتش از هم پاشیده عراق و حضور فیزیکینیروی انسانی و تجهیزاتی و اطلاعاتی و فنی و مستشاری از سوی آمریکا ، روسیه . فرانسه ، مصر و سایر همقطاران شورای امنیت نیز در تاریخ 12/7/61یعنی کمتر از 3 ماه پس از قطعنامه ی دوم،سومین قطعنامه (522)را صادر کرد که در آن طرفین را به آتش بس فوری و عقب نشینی به مرزهای بین المللی فرا خواند . که خود بخود این موضوع متبادر می شود که قطعنامه مذبور برای بازدارندگی موفقیتهای آتی ایران صادر شده است .
قطعنامه ی چهارم (540) در تاریخ 9/8/62
از زمان آغاز جنگ یعنی دیماه 1359 ، رژیم عراق بارها به مناطق مسکونی و شهرهای ایران حمله و تاسیسات زیر بنایی کشور را تخریب نموده بود از طرفی از همان ابتدای جنگ ، جنگ دریایی در مناطقی از خلیج فارس را آغاز کرده و کشتی های تجاری و نفتی ایران را مورد حمله قرار داده بود بطوریکه برای مدتی صدور نفت ایران متوقف گردید . پس از فتح خرمشهر و قدرت گرفتن نیروهای ایرانی ،ایران تهدید کرد که در صورت ادامه حملات عراق ، ایران تنگه ی هرمز را خواهد بست. با توجه به اینکه تنگه ی هرمز یکی از مناطق استراتژیک اقتصادی جهان درحد فاصلدریای عمان و خلیج فارس بود و روزانه دهها کشتی تجاری و نفتکش متعلق به کشورهای مختلف از آن عبور و مرور می کردند ،این تهدید برای حامیان عراق بسیار جدی و غیر قابل تحمل می نمود . شورای امنیت که تا پیش از این تاریخ ، حمله به مناطق مسکونی و زیر بنایی و کشتی های تجاری ایران را محکوم نکرده بود در تاریخ 9/8/62 و پس از عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر 1و2و3و4 از سوی قوای ایرانی و پس از آنکه ایران نیز با چند موشک مناطقی از عراق را مورد حمله قرار داد قطعنامه ی چهارم (540)را صادر کرد که در آن طرفین توصیه به توقف فوری جنگ گردیده و حمله به منطق مسکونی و کشتی های تجاری محکوم شده بود
قطعنامه ی پنجم(552)در تاریخ 11/3/63
از اردبیهشت ماه سال 63جنگ کشتی ها در خلیج فارس بطور آشکار آغاز شد و با توجه به تداوم تهدید ایران به بستن تنگه هرمز _ در صورت ادامه حملات عراق به کشتی های ایرانی و حمایت غرب از عراق و مشخص شدن جدیت ایران در دفاع و احتمالا بستن تنگه هرمز ، در این صورت بود که قطعنامه ی پنجم(552)شورای امنیت در تاریخ صادر شد که در آن حفظ آزادی کشتیرانی و محکومیت حمله به کشتی های تجاری مورد تاکید قرار گرفته بود
قطعنامه ی ششم (582)در تاریخ 5/12/64
از مهر ماه سال 63تا مهر ماه سال 64،سال فروکشی موقث آتش جنگ و آغاز اقدامات سیاسی از سوی ایران برای پایان جنگ بوده است . اقدامات سیاسی ایران در این سال چندان نتیجه بخش نبود . شورای امنیت هم در این دوران هیچ قطعنامه ای در حمایت از اقدامات ایران برای توقف جنگ صادر نکرد . تا اینکه در تاریخ 20/11/64قوای ایران پس از نا امیدی از تلاش سیاستمداران خود برای توقف جنگ ،دست به اجرای عملیات والفجر 8 نمود که در آن موفق به فتح فاو و اسارت تعداد زیادی از نیروهای عراق گردید .پس از موفقیت قوای ایران قطعنامه ی ششم (582)شورای امنیت در صادر شد که در آن طرفین توصیه به آتش بس فوری و عقب نشینی به مرزهای بین الملل شدند . در این قطعنامه مبادله ی اسرا نیز از طرفین در خواست شده بود .
قطعنامه هفتم(588) تاریخ 16/7/65
در اواخر سال 64 و اوایل سال 65عملیات والفجر 9و کربلای1 از سوی ایران اجرا گردید و در این دوره بود که استراتژی دفاع متحرک عراق به شکست انجامیده بود . پس از این تحولات در تاریخ 16/7/65قطعنامه هفتم(588)شورای امنیت صادر گردید که در آن اجرای قطعنامه ی ششم(582)مورد تاکید قرار گرفته بود .
قطعنامه هشتم (598) تیرماه 1366
در اواخر سال 65 و اوایل سال66 چندین عملیات کوچک و بزرگ من جمله کربلای4و5و10 ..و نصر...4توسط نیروهای ایرانی طراحی و اجرا گردید .در عملیات کربلای 5شدیدترین درگیریهای طول جنگ در پشت دروازه های شهر بصره و تهدید بصره توسط ایران به وقوع پیوست . در این دوران موازنه ی قدرت به نفع ایران بود لذا از اسفند 65(دوباره پس از عملیات کربلای 5 )تلاشی جهانی برای تهیه و تنظیم قطعنامه هشتم شورای امنیت موسوم به 598آغاز شد و در پایان تیر ماه 66 به تصویب شورای امنیت رسید . همزمان تلاش آمریکا برای افزایش تحریم اقتصادی و تسلیحاتی ایران نیز شدت گرفت . در این قطعنامه ، تصمیم به خاتمه دادن به منازعه ایران و عراق گرفته شد و آتش بس فوری و پیدا کردن یک راه حل جامع و شرافتمندانه و عادلانه و عقب نشینی به مرزهای بین المللی و اعزام تیم نظارت به مرزهای دو کشور مورد تاکید قرار گرفت . و می توان اذعان نمود که این قطعنامه تنها قطعنامه ای بود که می توانست حد اقل خواسته های ایران تامین کند و نسبت به سایر قطعنامه های صادر شده سازمان ملل منطقی تر جلوه نماید . ایران بدلیل برخی از ملاحظات سیاسی و نظامی ابتدا از پذیرش آن سر باز زد و پیش شرطهایی را برای پذیرش عنوان کردتبلیغات گسترده جهانی پیرامون قطعنامه 598، جهت تحت فشار قرار دادن ایران آعاز شد، هم زمان ایران با اعزام هیاتی، تحت عنوان گروه کار به نیویورک در خصوص مذاکرات فنی و کارشناسی، پیرامون آشنائی با طرح اجرایی دبیر کل سازمان ملل، تلویحاً موافقت خود را با پیش شرطهائی اعلام کرد. و این در شرایطی بود که عراق صریحاً طرح اجرایی دبیر کل را رد کرده بود ، در این رابطه یک کارشناس مرکز مطالعات استراتژیک در امریکا چنین گفته بود: دیپلماسی ایران در قالب طرح اجرایی دبیر کل می باید به عنوان پایه مناسبی در مذاکرات مربوط به پایان جنگ قرار یگیرد و سازمان ملل باید ، حق ایران به عنوان قربانی تجاوز را بپذیرد.
قطعنامه نهم 19/2/67
پس از صدور قطعنامه هشتم (598). با ادامه جنگ و تمایل عراق به خاتمه جنگ در تاریخ 19/2/67قطعنامه نهم (612) شورای امنیت صادر شد که در آن کاربردسلاح های شیمیایی از سوی عراق مورد تائید قرار گرفت و اجرای فوری مفاد پروتکل ممنوعیت استفاده از گازهای شیمیایی و محکومیت کاربرد آن ها مورد توجه و تاکید قرار گرفته بود . که این وضعیت در حالی بود که تا کنون بارها و بارها در عملیاتهای مختلف ایران مورد حملات و بمبارانهای وحشتناک شیمیائی قرار گرفته بود و آثار زیانبار کاربرد این سلاح کشتار جمعی هنوز هم در ایران هر از چندی یکی را به کام مرگ می کشاند . وشهرحلبچه در مورخه 25/12/1366 مورد بمباران شیمیائی توسط رژیم عراق قرار گرفته شده بود پس این توهم بوجود آمد که شاید ایران نیز به توانائی کاربرد سلاح شیمیائی دسترسی پیدا نموده و اقدام عملی نماید . همانند جنگ شهرها . نفتکشها ! پس این قطعنامه با صورت باز دارندگی ایران از بکارگیری توانمیدیهای احتمالی اش صادر شد . و البته باید اعلام نمود که ایران بمباران شهر حلبچه را تهدیدی شیمیائی علیه شهرهای خود با تلقی نمود .
قطعنامه ی دهم (620) در تاریخ 4/6/67
در اوایل سال 67 پس از نا امیدی سازمانهای جهانی از توقف پیشرفتهای ایران و نگرانی از شکست آمریکا در تئوری جنگ بدون برنده ایران و عراق ارتش آمریکا مستقر در خلیج فارس دست به تحرکات وسیعی علیه ایران زد که مهمترین آن ها در تیر ماه سال 67 بود،ناو وینسنس آمریکا به فرماندهی ویلیام راجرز در یک اقدام تامل بر انگیز و با اطلاع کامل از اینکه هواپیمای در حال پرواز . از نوع مسافربری بوده و مقصد و مبدا آن مشخص است با شلیک یک فروند موشک از خلیج فارس 290 مسافر ایرانی را که تمامی آنان غیر نظامی بودند به شهادت رساند . این تحرکات و نیز تحرکات ارتش عراق در جبهه جنوب،شرایط جدیدی را پیش آورد که بدنبال آن جمهوری اسلامی قطعنامه ی 598 را به رغم عدم تامین پیش شرطهای خود پذیرفت . بدنبال آن پس از اعلام آتش بس در تاریخ 4/6/67 و با فشار دیپلماسی جمهوری اسلامی ،قطعنامه ی دهم (620)شورای امنیت صادر شد که در آن نیز مجددا استفاده از سلاحهای شیمیایی محکوم شده و کاربرد این سلاح ها علیه ایران مورد تایید شورا قرار گرفته بود .
عراق پس از برقراری آتش بس و عقب نشینی از خاک ایران ،مناطقی از مرز که وسعت آن به2500 کیلومتر مربع می رسید را تا استانه تجاوز به کویت در اختیار داشت .طی این مدت نه تنها سازمان ملل برای عقب راندن عراق از مناطق ایرانی تحت اشغال ارتش عراق اقدامی نکرد بلکه تا قبل از حمله عراق به کویت حاضر نشد تجاوز عراق به ایران را تایید کند .با حمله عراق به کویت در مرداد ماه 69 از |آنجا که این رژیم نمی خواست همزمان در دو جبهه درگیر باشد از مناطق اشغالی ایران خارج شد، اسیران ایرانی را آزاد کرد و پایبندی خود به قرار داد 1975 الجزایر را اعلام نمود .
با نگاهی به 10 قطعنامه ی صادر شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و بررسی حوادث قبل و بعد از صدور این قطعنامه ها مشخص می گردد که در هیچ کدام از این قطعنامه ها تمامی شرایط مدون صدور قطعنامه توسط این شورا لحاظ نشده و تمهیدات لازم برای اجرای کامل آنها اندیشیده نشده بود . از طرفی با توجه به شرایط زمانی صدور این قطعنامه ها ، همگی آنان در زمانی صادر می شد که ایران در عرصه نبرد پیشرفت هایی بدست می آورد یا موازنه به نفع ایران رقم می خورد . لذا صدور این قطعنامه ها در آن زمان ها نه تنها کمکی به ایران و خاتمه جنگ نمی کرد ، بلکه در جهت تضعیف طرف مظلوم جنگ و محدود کردن اقدامات دفاعی آن و حمایت و پشتیبانی تلویحی از متجاوز بوده است .
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس |
| عملیات والفجر مقدماتی |
|
|
عملیات ها |
|
پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دست یابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونه ای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با به کارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. در عین حال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره می گرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچ گونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمی پنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمی کرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند. هم چنین عراق در سال های سوم و چهارم جنگ تاکتیک های جدیدی اتخاذ کرد، که طبعا نیازمند به کارگیری تاکتیک ها و تدابیر جدید بود. به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه هور با سه ویژگی انتخاب گردید: 1- ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی – خاکی. 2- سرعت عمل. 3- غافلگیری. منطقه هور با توجه به تجارب به دست آمده از عملیات رمضان تا والفجر 4 و با در نظر گرفتن توان خودی و دشمن، و نیز نقش زمین و تاثیر گذاری آن، انتخاب شد. نظر به راکد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، که طبعاً منجر به طولانی شدن عقبه های نیروهای خودی می شد و نیز فقدان زمین مناسب جهت قدرتمندی و قابلیت های نیروهای خود (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، از جمله شرایط و عواملی بود که موجب می شد دشمن تصور عملیات گسترده را از طرف هور نداشته باشد و همین تصور باعث گردید که عراق، از جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله تنها با چند گردان پدافند نماید. در این میان، اجرای عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شمال هور، به رغم نتایج غیرمطلوب آن، نتیجه ای بزرگ – هر چند غیر مستقیم – بر جای گذارد. عملیات در منطقه چزابه، شناسایی موقعیت ضعیف دشمن در منطقه هور را در پی داشت. فرماندهان سپاه پاسداران که به مناسبت عملیات والفجر مقدماتی در آن منطقه حضور یافته بودند، با مشاهده نقاط ضعف دشمن، سریعاً به طراحی عملیات خیبر پرداختند و با استفاده از تجربه حاصل از عملیات والفجر مقدماتی، ضریب امنیت را شدت بخشیده و رعایت حفاظت اطلاعات را اصل قرار دادند. مضافاً به این که دو نکته مهم دیگر در دستور کار قرار گرفت. نکته اول، فعالیت های شناسایی بود که با توجه به رعایت اصل حفاظت، به نیروهای بومی سپاه خوزستان واگذار شد. نکته دوم، تغییر در سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد قابلیت عملیات آبی – خاکی بود که باید متحقق می شد ، بر همین اساس، یگان دریایی سپاه (قرارگاه نوح) تشکیل شد. در عین حال، برای جلوگیری از هوشیاری دشمن، قرارگاه دریایی سپاه در بوشهر فعال گردید تا به این وسیله تلاش جدید به منظور افزایش فعالیت در خلیج فارس تلقی گردد. اهداف عملیات هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند. منطقه عملیات منطقه عملیاتی که در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است، از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشکی. قسمت خشکی، که حداقل عرض آن 8 کیلومتر و حداکثر 10 کیلومتر است، توسط دو هور بزرگ – هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب آن – احاطه شده است. هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی – غربی تقسیم می شود که 3/4 آن در شرق رودخانه قرار دارد. جاده مواصلاتی عماره – بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. در داخل منطقه مزبور جزایر شمالی و جنوبی مجنون واقع است. هم چنین تاسیسات دیگری وجود دارد که عبارتند از: دکل های برق، دکل های تقویتی رادیو و تلویزیون، تاسیسات و کارخانجات کاغذ سازی، چاه های نفت و ... هور منطقه ای است هم سطح دریا که در بعضی مناطق سطح آب آن 2 تا 3 متر بالاتر از آب دریاست و به طور کلی نسبت به مناطق هم جوار گود می باشد و در مسیر رودخانه های قدیمی و دایمی به وجود می آید و دارای روییدنی هایی به شرح زیر است: 1- نی با ارتفاع 2 تا 7 متر که عمدتاً در جاهای عمیق می روید. 2- بردی(1) که معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است. 3- چولان(2) که در جاهای کم عمق می روید و ارتفاع آن کمتر از 50 سانتی متر است. به علت پوشش فشرده سطح هور از نی، بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص (آبراه ها، نهر ها و یا محل عبور حیوانات وحشی) امکان پذیر است. علت انتخاب هور علاوه بر آنچه قبلاً ذکر شد، علت انتخاب هور به لحاظ عوامل زیر بود: 1- پرهیز از تک جبهه ای (حمله رویاروی و مستقیم به دشمن را تک جبهه ای می گویند). 2- حمله به جناح دشمن؛ شکل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونه ای بود که الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس رسیدن به عقبه دشمن در نشوه، جناحی عمده از دشمن به تصرف در می آمد که تزلزل خطوط دشمن را در پی داشت. 3- عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات در هور. 4- بکر بودن منطقه. 5- غیرممکن بودن مانور زرهی برای دشمن. استعداد دشمن منطقه مورد نظر برای عملیات در حوزه استحفاظی سپاه سوم عراق قرار داشت و در جریان عملیات یگان های زیردر این منطقه حضور یافتند: الف – یگان های پیاده : - تیپ های 3، 5، 11، 18، 605، 702، 704، 93، 95، 96، 701، 501، 35، 419، 108، 113، 427، 36، 22، 23، 28، 418، 422، 19 پیاده. ب – یگان های رزهی: - تیپ های 30، 16، 6، 56، 14، 26 و 37 زرهی و تیپ 55 مختلط. ج – یگان های مکانیزه: - تیپ های 25، 8، 27، 15 و 20 مکانیزه. د – گارد مرزی و گارد ریاست جمهوری: - تیپ های 5، 8 و 11 گارد مرزی و یک تیپ از گارد ریاست جمهوری. هـ – نیروی مخصوص: - تیپ 65. و – جیش الشعبی و کماندو: - بیش از 10 گردان. ز – توپخانه: - حدود 30 گردان. قوای خودی هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا (ص) بود. دو قرارگاه اصلی (کربلا و نجف) و پنج قرارگاه فرعی (نصر، حنین، بدر، حدید و فتح) تحت امر قرارگاه مرکزی بودند. یگان های عملیاتی نیز به شرح ذیل بود: الف – سپاه پاسداران: - لشکرهای 5 نصر، 8 نجف اشرف، 31 عاشورا، 19 فجر، 41 ثارالله، 17 علی ابن ابی طالب (ع)، 14امام حسین (ع)، 27 محمد رسول الله (ص) و 7 ولی عصر(عج). - تیپ های مستقل 15 امام حسن (ع)، 10 سید الشهدا(ع)، 44 قمر بنی هاشم(ع)، 33 المهدی (عج)، 18 الغدیر و 21 امام رضا(ع). - تیپ های مستقل زرهی 72 محرم، 20 رمضان و 28 صفر. - یگان دریایی (قرارگاه نوح). - در مجموع، سپاه پاسداران 220 گردان عملیاتی در اختیار داشت و استعداد توپخانه آن نیز 7 گردان بود. ب - ارتش جمهوری اسلامی: - لشکر های پیاده 77، 21، 28 و 55. - لشکرهای زرهی 81، 16 و 92. قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) به عنوان قرارگاه مرکزی: قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) فرماندهی قرارگاه های فرعی را به عهده داشت: قرارگاه نصرهدایت لشکر 5 نصر و تیپ 15 امام حسن(ع) را به عهده داشت. قرارگاه حدید هدایت تیپ 44 قمر بنی هاشم و تیپ 21 امام رضا (ع) را به عهده داشت. قرارگاه فتح هدایت لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و تیپ 33 المهدی (عج)+ تیپ 18 الغدیر را به عده داشت. قرارگاه حنین هدایت لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) و لشکر 41 ثارالله و تیپ 10 سیدالشهدا(ع) را برعده داشت. قرارگاه بدر هدایت لشکر 8 نجف، لشکر 31 عاشورا، لشکر 19 فجر را به عهده داشت. قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عده داشت. از ارتش لشکرهای 77، 21 و 28 پیاده و لشکر 8 زرهی. از سپاه لشکر 14 امام حسین (ع)، 7 ولی عصر (عج) و تیپ زرهی 72 محرم. لازم به ذکر است که لشکر 16 و 92 زرهی ارتش در حین عملیات به کار گرفته شدند. طرح عملیات دو قرارگاه کربلا و نجف ماموریت داشتند ضمن تامین اهداف محوله، روی پل دوعیجی در شمال نشوه (غرب نهر کتیبان) الحاق کرده و سپس به سوی بصره ادامه عملیات دهند. قرارگاه کربلا می بایست با عمل ازمحور زید و چسبیدن به نهر کتیبان جهت مسدود کردن منطقه ورودی دشمن در دو عیجی اقدام می کرد. قرارگاه نجف نیز پس از دستیابی به العزیر و القرنه و تصرف جزایر مجنون و الحاق به طلاییه، جهت بازکردن جاده طلاییه – نشوه که تنها امید برای ادامه عملیات و انتقال نیرو و مهمات بود، اقدام نماید. یگان های تحت امر این قرارگاه می باید با عبور از طلاییه به سمت نشوه و تامین آن در پل دوعیجی به قرارگاه کربلا(نیروهای ارتش)ملحق می شدند. قرارگاه نجف برای تصرف اهداف خود به تشکیل پنج قرارگاه فرعی (نصر، بدر، حنین، حدید، فتح) مبادرت می ورزید. قرارگاه دیگری با نام نوح(ع) وظیفه ترابری دریایی و پشتیبانی یگان های عمل کننده را برعهده داشت. شرح عملیات نکته قابل توجه قبل از آغاز تک، حضور گسترده نیروهای مانور قدس در مناطق عملیاتی، پس از انجام مانور در مراکز مختلف شهرستان ها بود. علاوه بر این، با توجه به مانور قدس و تهدید و اقدامات جنون آمیز دشمن و حمله موشکی به دزفول و بمباران شهرهای کرمانشاه، ایلام، رامهرمز و ...، جو کلی جنگ در کشور، شکل خاصی به خود گرفته بود. عملیات در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز یا رسول الله آغاز شد. در مرحله اول نیروهای قرارگاه نجف با تهاجم سراسری در مناطقی همچون تنگه و شهر القرنه، جاده بصره – العماره و نیز جزایر شمالی و جنوبی مجنون استقرار یافتند. در این میان، قرارگاه کربلا که در محور زید وارد عمل شده بود، با به دست آوردن کمترین موفقیت موجب بازگشت یگان های ارتش به مواضع قبلی خود شد. در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد؛ بنا به عللی پیشروی انجام نشد. در مقابل، دشمن به تدریج خود را بازیافته و پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی حوالی جاده بصره – العماره گذارد و سپس روی طلاییه متمرکز شد. در ادامه عملیات، پس از آن که محور زید با عدم موفقیت مواجه شد، لشکر 14 سپاه پاسداران که تحت امر قرارگاه کربلا (ارتش) بود، آزاد شده و به همراه لشکر 27 ماموریت طلاییه را به عهده گرفت. در آن شب نبردی سخت درگرفت که تا صبح به طول انجامید . در این میان، فشار دشمن همچنان ادامه داشت و با آن که محور جاده طلاییه – به طول 6 کیلومتر– در اختیار نیروهای خودی بود، لیکن وسعت کم منطقه مانور از یک سو و آتش انبوه و بسیار زیاد دشمن از سوی دیگر، امکان پیشروی الحاق با محور جزایر مجنون را ناممکن ساخته بود. به همین خاطر از ادامه عملیات در طلاییه صرف نظر شد و به این ترتیب اهداف عملیات خیبر به حفظ جزایر مجنون محدود شد. بر همین اساس و با توجه به فشارهای دشمن، مرحله سوم عملیات به منظور تثبیت موفقیت خودی در جزایر انجام شد. دشمن که هر گونه حضور نیروهای ایرانی در هور را خطری برای جاده بصره – العماره می دانست با اجرای آتش شدید و توان پیاده وزرهی می کوشید جزایر مجنون را بازپس گیرد. این در حالی بود که نیروهای خودی خسته از چند روز جنگ، نداشتن عقبه نزدیک و نیز عدم حمایت آتش توپخانه، به مقاومت خود ادامه می دادند. متقابلاً، دشمن با تمرکز صدها قبضه توپ روی جزایر و بمباران مداوم آن ها با هواپیما و نیز در اختیار داشتن عقبه خشکی با واحدهای زرهی خود فشارهای متعدد و طاقت فرسایی را وارد می ساخت. به رغم وضعیت یاد شده، نیروهای خودی می کوشیدند به هر صورت ممکن جزایر را حفظ نمایند. براین اساس، سپاه پاسداران با تمام استعداد خود جهت دفع تهاجم دشمن و حفظ جزایر در آن جا استقرار یافت. نهایتاً دشمن که در مقابل خود مقاومتی غیر قابل تصور و پیش بینی مشاهده می کرد، به تدریج از بازپس گیری جزایر ناامید شد و به تحکیم مواضع پدافندی خود مبادرت ورزید. نتایج عملیات عملیات خیبر که به آزاد سازی منطقه ای به وسعت 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و 40 کیلومتر مربع در طلاییه انجامید، موجب افزایش عزم بین المللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق گردید؛ به گونه ای که از تاریخ 3/12/1362 (زمان آغاز عملیات خیبر) تا تاریخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوی 54 کشور مختلف جهان ارایه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ 11/3/1363 قطعنامه552 خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که هیچ یک از قطعنامهو طرح های مذکور نظر ایران را تامین نمی کرد. هم چنین، در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تاثیر تجهیزات دریایی و آبی – خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و نیز سپاه پاسداران به یکی از ضرورت های حساس و حیاتی در تکمیل و توسعه سازمان خود آگاه گردید و آن لزوم ایجاد تقویت و توسعه یگان های دریایی برای انجام عملیات های آبی – خاکی بود. این رهیافت، قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیات های بدر، والفجر8، کربلا3، 4 و 5 و نیز زمینه ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید. تلفات و ضایعات عراق در این عملیات به شرح ذیل می باشد: - کشته و زخمی شدن حدود 15000 نفر. - به اسارت درآمدن 1140 نفر . - انهدام 150 تانک و نفربر و 200 خودرو. - به غنیمت در آمدن 10 تانک و 60 کامیون. - انهدام 21 تیپ به میزان 20 تا 100 درصد. پی نوشت ها: 1و2 نام گیاهانی که در محیط های مردابی به صورت خود رو رشد می نماید |
عملیات ها |
|
مقدمه در حالی که عدم موفقیت در عملیات رمضان، دورنمای پیشروی در شرق بصره را دور از دسترس نشان می داد، پیروزی در عملیات محرم و تسلط بر زمین های تخت استان میسان، دستیابی به شهر العماره عراق – که به عنوان تهدید هم زمان علیه دو شهر بصره و بغداد محسوب می شد – را امکان پذیر کرده بود. به همین منظور و نیز از آن جایی که فرماندهان جنگ ناگزیر بودند در مقابل تجهیزات برتر عراق، زمین سخت را گزینش کرده و درگیری در وضعیت دشوار را به دشمن تحمل کنند، منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ – حدفاصل فکه تا چزابه – برای انجام عملیات سرنوشت ساز والفجر انتخاب گردید. اهداف عملیات اولین هدف تصرف پل غزیله بود و چنانچه این مرحله از عملیات با موفقیت انجام می شد، تصرف شهر العماره به عنوان دومین هدف در دستور کار قرار می گرفت. موقعیت منطقه منطقه عملیاتی از شمال به میشداغ و برقازه از جنوب به هورالهویزه از شرق به چزابه و شهر بستان و از غرب به شهر العماره عراق و رودخانه دجله منتهی می شد. در منطقه مزبور رودخانه های متعددی وجود دارد، از جمله: رودخانه دویرج که از کوه های شمالی منطقه سرچشمه گرفته و به هورالسناف می ریزد و رودخانه میمه که سرچشمه آن ارتفاعات ایلام است و به طرف هور بن عمران (جنوب هورالسناف) منتهی می شود. استعداد دشمن مسئولیت پدافند از منطقه عملیاتی (از چیلات تا هورالعظیم) به عهده سپاه چهارم عراق بود. لشکرهای سازمانی این سپاه نیز عبارت بودند از: الف – لشکر 14 پیاده ؛ شامل: - تیپ 421 پیاده - تیپ 422 پیاده - تیپ 18 پیاده کوهستانی - تیپ گردان تانک سیف سعد منطقه گسترش لشکر 14 از شیب تا پاسگاه دویرج و مقر فرماندهی آن نیز در غرب تقاطع جاده چزابه – غزیله با جاده صفریه بود. ب – لشکر 1 مکانیزه؛ شامل: - تیپ 108 پیاده - تیپ 501 پیاده - تیپ 1 مکانیزه - تیپ های 92، 93 و 94 پیاده، 34 زرهی و 27 مکانیزه (به عنوان احتیاط) منطقه گسترش این لشکر از پاسگاه دویرج تا پاسگاه پیچ انگیزه و مقر فرماندهی آن نیز در جنوب منطقه بزرگان بود. ج – لشکر 10 زرهی؛ شامل: - تیپ 17 زرهی - تیپ 42 زرهی - تیپ 34 زرهی - تیپ 24 مکانیزه - تیپ 412 پیاده منطقه گسترش این لشکر از پیچ انگیزه (شیار به جلیه) تا جنوب غربی دهلران (چیلات) بود. د – نیروهای احتیاط؛ شامل: - لشکر 3 زرهی، در منطقه شرق هورالسناف جنوبی - تیپ 30 زرهی از لشکر 6 زرهی، در منطقه جنوب زبیدات - تیپ 16 زرهی از لشکر 6 زرهی، در منطقه العماره - تیپ 25 مکانیزه از لشکر 6 زرهی، در منطقه شرق هورالسناف - تیپ 37 زرهی از لشکر 12 زرهی، در منطقه بزرگان - تیپ 101 پیاده گارد مرزی، در منطقه العماره - تیپ 10 زرهی وابسته به ستاد کل، احتمالا در شمال العماره - تیپ های 48 پیاده و 49 زرهی ار لشکر 11، در منطقه العماره - تیپ 51 زرهی مختلط، در منطقه فکه - گارد ریاست جمهوری، در منطقه بزرگان _ تیپ 704 پیاده در منطقه صفریه تا رشیده قوای خودی بعد از عملیات محرم، سپاه پاسداران در صدد گسترش سازمان رزم خودی برآمد. بر همین اساس لشکر فتح به سپاه 3 صاحب الزمان (عج) تبدیل شد و سازمان تمامی تیپ های تابع آن به جز تیپ 44 قمر بنی هاشم (ع) نیز به لشکر تغییر یافت. لشکر ظفر نیز سپاه 11 قدر را تشکیل داد و در نتیجه دو تیپ 27 و 31 آن به لشکر تبدیل شدند و سه تیپ جوادالائمه(ع)، امام رضا (ع) و امام صادق (ع) نیز لشکر نصر5 را به وجود آوردند. هم چنین، یک تیپ مستقل به نام تیپ 10 سید الشهدا (ع) تشکیل شده و تحت امر این سپاه در آمد. لشکر فجر هم با تیپ های المهدی (عج)، امام سجاد (ع) و ثارالله به سپاه هفتم حدید تبدیل شد. در این میان لشکر فجر با همان سازمان لشکر باقی ماند تیپ ثارالله نیز که به لشکر تبدیل شده بود، به اتفاق لشکر قدس (شامل: لشکر 7 ولی عصر و تیپ 15 امام حسن) و لشکر 8 نجف تحت امر سپاه هفتم قرار گرفتند. به این ترتیب با گسترش سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد سه سپاه عملیاتی، قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) جهت انجام این عملیات استعداد زیر را در نظر گرفت: قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: سپاه 3 صاحب الزمان (عج) لشکر 14 امام حسین (ع) با استعداد 8 گردان لشکر 25 کربلا به استعداد 11 گردان. لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) با استعداد 14 گردان تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم (ع) با استعداد 5 گردان سپاه 7 حدید قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر را عهده داشت: لشکر 7 ولی عصر (عج) با استعداد12 گردان تیپ 15 امام حسین (ع) با استعداد 10 گردان لشکر 8 نجف اشرف با استعداد 14 گردان لشکر 41 ثارالله (ع) با استعداد 11 گردان لشکر 19 فجر با استعداد 24 گردان قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: سپاه 11قدر لشکر 27 محمد رسول الله (ص) با استعداد 24 گردان لشکر 31 عاشورا با استعداد 13 گردان تیپ مستقل 10 سیدالشهدا (ع) با استعداد 7 گردان ضمنا، از ارتش نیز یگان های زیر تحت امر فرماندهی این عملیات بودند: لشکر 16 زرهی با استعداد 6 گردان تانک و 6 گردان مکانیزه
تیپ 84 خردم آباد با استعداد 4 گردان پیاده و 1 گردان تانک هم چنین استعداد توپخانه شرکت کننده در این عملیات عبارت بودند از : ارتش : 16 گردان سپاه: 7 گردان طرح عملیات در طراحی عملیات مقرر شد قوای دو قرارگاه کربلا و نجف به طرف العماره تک نمایند. در مرحله اول، قوای قرارگاه نجف در محور طاووسیه تا رشیده، حد فاصل خط تا کانال های آخر را تصرف کرده و در مرحله دوم و در ادامه تک، جناح راست تا حاشیه جنوبی دویرج(پشت جاده آسفالت فکه و در غرب بزرگراه و سرپل حلفائیه) را تصرف نمایند. نیروهای قرارگاه کربلا نیز می بایست با استفاده از معابر وصولی جای پای تصرف شده توسط قرارگاه نجف را تا چزابه ادامه داده و در پشت کانال پدافند نمایند. در مرحله دوم منطقه شرق غزیله و شمال هورالهویزه پاکسازی شده و سرپل غزیله تامین گردد. هم چنین با احداث خاکریز، جناح قوای کربلا می بایست تامین شود تا چنانچه ماموریت قوای نجف در رسیدن به جاده با مشکل مواجه شد، جناح قوای کربلا از تعرض و آسیب دشمن مصون بماند. در صورتی که اهداف مراحل اول و دوم عملیات تحقق می یافت، چنین پیش بینی شده بود که با بازسازی یگان ها و ایجاد شرایط مناسب و نیز با توجه به وضعیت دشمن، عملیات در مرحله سوم به سمت العماره ادامه یابد. هم چنین مقرر شد در منطقه چیلات و طیب تک فریب انجام شود. لشکر 14 امام حسین (ع) نیز ماموریت داشت تا در منطقه فاو عملیات فریب انجام دهد. شرح عملیات در ساعت 21:30 روز 17/11/1361 پس از اعلام رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله عملیات از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد و نیروها در تاریکی مطلق شب به منظور پاکسازی میادین مین و شکستن خطوط دفاعی دشمن و رخنه در این خطوط پیشروی کردند. وسعت و عمق موانع و استحکامات دشمن و وجود کانال های متعدد که دشمن برای ایجاد آن ها تلاش بسیاری متحمل شده بود، سرعت لازم را از نیروها گرفت. در نتیجه، اگر چه خط اول دشمن شکسته شده بود، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه – در حالی که تاریکی شب رو به پایان بود – طبیعی به نظر می رسید که امکان استقرار کامل وجود نداشته باشد. در واقع تاریکی مطلق شب، عدم الحاق نیروها و پاکسازی منطقه، عمق و وسعت زیاد میادین مین، هوشیاری و اطلاع قبلی دشمن نسبت به وقوع عملیات، عوامل بازدارنده ای بودند که به عدم تامین کامل اهداف مرحله اول عملیات منجر شدند. به رغم وضعیت موجود به خاطر موقعیت خاصی که به تبع آغاز عملیات در میان مردم ایجاد شده بود و از طرفی به دلیل امیدواری مسئولین و نیز تبلیغات سوء دشمن و ... مرحله دوم عملیات در ساعت 21 روز 20/11/1361 به منظور انهدام نیرو و تجهیزات دشمن آغاز گردید. اما این بار نیز عدم هماهنگی در نیروهای عمل کننده و هم چنین هوشیاری دشمن و احاطه او بر راه کارهای خودی، مانع از پیشرفت رزمندگان گردید. بررسی عملیات از ابتدای پیشروی نیروهای خودی از نقطه رهایی تا رسیدن به خط دوم دشمن بیش از 16 نوع مانع از سوی دشمن تعبیه و ایجاد شده بود و یا به صورت عارضه طبیعی منطقه وجود داشت. دشمن با این اقدامات در واقع آن چه را به صورت تجربه از عملیات های گذشته به دست آورده بود، تقریبا به صورت کامل در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی اجرا کرد. ارتش عراق سعی داشت با موانع یاد شده تا حد امکان در پیشروی نیروهای ایرانی تاخیر بیاندازد. از این رو، موانع مزبور به منزله زنگ خطر و عامل هشدار دهنده محسوب می شد. و از طرفی به طور طبیعی توان نیروها را جهت تامین اهداف در شب می گرفت، علاوه بر این، گرفتن جناح و به کارگیری نیروی احتیاط دو موضوع قابل توجه بود که در تاکتیک های دشمن در عملیات والفجر مقدماتی مشاهده گردید. موضوع دیگر این که در گذشته نیروهای هجومی و اصلی دشمن در خطوط حضور داشتند و به طور طبیعی در معرض آسیب پذیری نیروهای مهاجم بودند؛ لیکن در این عملیات نظر به این که دشمن شکستن خط را برای خود مفروض می دانست، نیروهای هجومی اش را در احتیاط قرار داد و با گذاردن نیروهای پدافندی در خط و عمق بخشیدن به میادین مین و ایجاد موانع دیگر عملا سعی بر این داشت که پس از گرفتن توان نیروهای مهاجم با وارد کردن نیروهای اصلی خود مناطق تصرف شده را باز پس گیرد. نتایج عملیات با این عملیات طراحان نظامی خودی دریافتند که عملیات های بعدی باید در مناطق عاری از نقاط قوت دشمن ( موانع، آتش توپخانه و ...) انجام شود. از سوی دیگر، مناطق انتخابی باید به گونه ای باشند که ضعف های خودی در آن کم تر بوده و جنگ متکی به نیروهای انسانی در آن مناطق عملی باشد. مضافا به این که فرماندهان سپاه پاسداران به این نتیجه رسیدند که باید ضمن پرهیز از انتخاب مناطق با عمق زیاد، این انتخاب متناسب با قوای خودی باشد. ضمناً در این عملیات علاوه بر انهدام قابل توجه تیپ های 905 و 704 و یک گردان از نیروهای سودانی تعداد 113 تن از نیروهای دشمن اسیر شدند.
عملیات ها |
|
جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ گویی به بمباران و موشک باران مناطق مسکونی شهرها و احقاق حقوق خود در مجامع بین المللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان اسلامی را بار دیگر به جهانیان نشان دهد. بدین منظور عملیات گسترده ای در غرب کشور در دشت های سلیمانیه عراق هم زمان با مبعث رسول اکرم (ص) به نام والفجر 10، آغاز شد. این عملیات در روز سه شنبه 25/12/1366، شروع و در 5 مرحله به اجرا در آمد. منطقه حلبچه و خرمال، اگرچه از گذشته مورد توجه طراحان نظامی سپاه پاسداران بود و هر از چند گاهی در مقاطع مختلف جنگ مورد بررسی آنان واقع می شد، لیکن با توجه به این که تلاش اصلی همواره در جبهه جنوب صورت می گرفت، انجام عملیات در منطقه مذکور هیچ گاه به طور جدی طرح نمی گردید. به دنبال اصلی شدن جنگ در جبهه شمالی – که در پی پیدایش مشکلات و معضلات بسیار بر سر راه انجام عملیات در جبهه جنوبی ایجاد شد – و نیز توقف عملیات در منطقه بیت المقدس 2، توجه بیشتری به منطقه حلبچه مبذول گردید. طراحی عملیات والفجر 10 در حالی انجام شد که دشمن اگر چه منطقه عملیاتی بیت المقدس 2 – را به دلیل احتمال هجوم قوای ایران – مسدود نموده بود، لیکن تهاجم اصلی را در جبهه جنوب محتمل می دانست. به این ترتیب عملیات بزرگ سال 66 در منطقه عمومی حلبچه طراحی و اجرا شد. اهداف عملیات در این عملیات، علاوه بر اهداف سیاسی، سه هدف عمده نظامی مورد نظر بود: 1- آزاد سازی شهرهای حلبچه، خرمال، دوجیله، بیاره و طویله. 2- فراهم سازی مقدمات تصرف سد دربندیخان. 3- انسداد عقبه اصلی دشمن در استان سلیمانیه. منطقه عملیات منطقه عمومی حلبچه به جز در غرب و شمال که دریاچه سد دربندیخان در آن واقع است، توسط ارتفاعات بلند و صعب العبوری محصور شده است که هر یک از این ارتفاعات از اهمیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که بالامبو و شاخ آن بر دریاچه دربندیخان و دشت و ارتفاعات تمورژنان مسلط است. شاخ تمورژنان نیز بر شاخ شمیران، سد دربندیخان، تونل جاده سلیمانیه – بغداد تسلط دارد. علاوه بر ارتفاعات فوق الذکر، می توان از ارتفاعات و ناهمواری های دیگر منطقه نام برد که مهم ترین آن ها عبارتند از: ارتفاعات پرونیه، توانیر، پنج قله، شینه روی، تپه چناره، سه تپه، خورنوازان، تپه هانی قول، تپه سزام و شاخ دارزین. هم چنین شیارهای موجود در منطقه نقش موثری در اختفاء نیروهای خودی داشته و بعضاً به عنوان معابر وصولی مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله این شیارها می توان از دره گلان، شیار زلم، شیار سورمر، شیار سازان، دره خورنوازان، شیار بالای روستای خورد و شیار وشکنام نام برد. مهم ترین تاسیسات اقتصادی منطقه، سد دربندیخان است که علاوه بر پرورش ماهی و کشاورزی، در تامین برق قسمت و سیعی از عراق نقش مهمی دارد. پادگان حلبچه، پادگان لشکر 27 در کانی مانگا، مقر فرماندهی نیروهای دفاع الوطنی سپاه یکم در منطقه روداژه و پایگاه های موشکی سام 2 و سام 7 نیز از جمله تاسیسات نظامی در این منطقه می باشند. شهرهای مهم عراق در این منطقه نیز به ترتیب وسعت و اهمیت عبارتند از: حلبچه، خرمال و دوجیله. استعداد دشمن منطقه عملیاتی، تحت مسئولیت سپاه یکم عراق قرار داشت. پدافند این منطقه قبلاً برعهده نیروهای جاش (مزدوران کرد عراقی) بود و آن ها علاوه بر حفظ خطوط پدافندی، ماموریت مقابله با کردهای معارض را نیز بر عهده داشتند. با شروع فعالیت هایی همچون آماده سازی زمین، تردد خودروها و ... از سوی قوای خودی در این منطقه، دشمن نیز به اقداماتی از قبیل جایگزینی نیروهای نظامی با جاش ها، تقویت منطقه با تیپ های جدید و ... مبادرت ورزید. در مجموع یگان هایی که از قبل و نیز در جریان عملیات در منطقه حضور یافتند، عبارت بودند از: - تیپ های 96، 606، 39، 14، 402، 602، 506، 422، 420، 72، 13، 707، 702، 95 و 433 پیاده. - تیپ های 80، 17 و 50 زرهی. - تیپ های 24، 27 و 46 مکانیزه. - تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص. - تیپ 1 کماندویی سپاه چهارم، تیپ 2 کماندویی سپاه سوم و تیپ 2 کماندویی سپاه یکم. قوای خودی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) به عنوان قرارگاه مرکزی عمل می کرد. الف – قرارگاه قدس تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: - لشکر 7 ولی عصر (عج) با 6 گردان. - لشکر 33 المهدی (عج) با 6 گردان. - لشکر 25 کربلا با 10 گردان. - لشکر 19 فجر با 6 گردان . - لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) با 6 گردان. - لشکر 41 ثارالله با 7 گردان. - تیپ مستقل 39 بیت المقدس با 4 گردان. ب – قرارگاه ثامن الائمه (ع) تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: - لشکر 9 بدر با 8 گردان. - لشکر 55 ویژه شهدا با 6 گردان. - تیپ مستقل 36 انصار المهدی با 4 گردان. - تیپ مستقل 75 ظفر با 2 گردان. - تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) با 6 گردان. - سپاه چهارم باختران با 6 گردان. ج – قرارگاه فتح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: - لشکر 8 نجف اشرف با 5 گردان. - لشکر 14 امام حسین (ع) با 5 گردان. - لشکر 11 امیر المومنین با 4 گردان. - تیپ مستقل 82 صاحب الامر با 3 گردان. - تیپ مستقل 91 بقیة الله (عج) با 3 گردان. - تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم با 3 گردان. - تیپ مستقل 100 انصارالرسول با 3 گردان. طرح عملیات به علت وجود ارتفاعات سرکوب سورن در شرق منطقه عملیاتی و دریاچه دربندیخان در غرب آن، در حد فاصل انتهای شمال شرقی دریاچه تا ارتفاعات سورن تنگه ای به عرض 10 کیلومتر ایجاد شده است که در مباحث طرح مانور، تضمین موفقیت عملیات را در گرو انسداد این تنگه با الحاق از دو محور می دانستند. این عمل می بایست در محور شمال از مله خور به طرف خرمال و در محور جنوبی از غرب بالامبو در امتداد تمورژنان با تصرف سرپل احتمالی در کمر دریاچه و سرانجام الحاق دو بازو در تنگه و محاصره دشمن انجام می شد. به منظور تحقق طرح مانور یادشده، قرارگاه قدس در محور شمالی مامور بستن تنگه و تصرف پل گردکو (عقبه اصلی دشمن به کل منطقه) شد. قرارگاه فتح در محور جنوبی می بایست ضمن تصرف بالامبو و تمورژنان با تامین سرپل در کمردریاچه، برای مقابله با حرکت احتمالی دشمن، با احداث پل از آمادگی لازم برخوردار باشد. قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیز در محور میانی مامور شد تا در منطقه گوزیل – دشت سازان به طرف حلبچه پیشروی کند و در مرحله دوم جاده بیاره – طویله – نوسود را تصرف و آزاد نماید. هم چنین، قرارگاه رمضان ماموریت یافت علاوه بر فعالیت های شناسایی، با مشارکت تیپ 75 ظفر و کردهای معارض ضمن تصرف شهر، توپخانه دشمن رامنهدم سازد. شرح عملیات عملیات در ساعت 2 بامداد 24/12/1366 با رمز مبارک یا محمد ابن عبدالله (ص) آغاز شد. سرعت عمل یگان ها به گونه ای بود که اغلب آن ها توانستند تمامی اهداف خود در مرحله اول را به تصرف در آوردند. به غیر از واکنش دشمن در شاخ سورمر و شاخ شمیران تحرک دیگری از نیروهای عراقی مشاهده نشده و تعداد زیادی از آن ها که در خواب بودند، کشته و اسیر شدند. رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن موفق شدند حدود 20 روستا واقع در شمال و جنوب و غرب شهر خرمال را آزاد نمایند. رزمندگان روز بعد نیز توانستند مقاومت نیروهای دشمن را در هم شکسته و پیروزمندانه وارد شهر خرمال عراق شده و شهر را کاملا پاکسازی نمایند. در دروازه شهر گروهی از مردم به استقبال رزمندگان اسلام آمدند. در محور قرارگاه قدس، پس از تصرف مله خور و ارتفاعات چناره، خرنوازان، هانی فتح، اگر چه بالامبو و تنگه به تصرف درآمد، لیکن به دلیل توقف قرارگاه قدس و نیز واکنش دشمن در جناح چپ عملیات،نیروها روی شاخ سورمر و شاخ شمیران متوقف شدند. در محور قرارگاه ثامن الائمه(ع)، نیروهای عمل کننده ارتفاعات مگر از سلسله ارتفاعات بالامبو و نیمی از شیندروی را تصرف کردند و به رغم روشن شدن آسمان، برای الحاق روی یال ارتباطی شامل دشت سازان و سپس نیمی دیگر از ارتفاعات شیندروی، به پیشروی خود ادامه دادند. قرارگاه رمضان نیز در این مرحله تنها توانست پمپ بنزین شهر حلبچه را به آتش بکشد. قابل ذکر است که نیروهای جهادگر با احداث جاده های مناسب در ارتفاعات سر به فلک کشیده و زدن پل های حیاتی، نقش مهمی در تسریع حرکت نیروهای عمل کننده ایفا کردند، تا جایی که نیروهای به اسارت گرفته شده در عملیات والفجر 10 از سرعت عمل نیروهای عمل کننده در این منطقه صعب العبور ابراز شگفتی می کردند. سرهنگ پیاده کوکب محمد امین از تیپ کماندویی لشکر 34 عراق می گوید: «باوجود موانع سخت و طبیعی و ایذایی، به ذهن ما خطور نمی کرد که رزمندگان اسلام بتوانند به ما نزدیک شوند، از این رو ما زمانی از آغاز عملیات با خبر شدیم که در محاصره کامل قرار داشتیم.» با گذشت ساعت ها از آغاز عملیات و تصرف شهر خرمال وده ها روستا در استان سلیمانیه، طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق طی مصاحبه ای در لندن اعلام کرد: «اخبار مربوط به عملیات ایران در جبهه ها تنها یک شایعه است.» در حالی که نیروهای خودی از روحیه خوبی برخوردار بودند و تلفات آنان نیز بسیار اندک بود، از هم گسیختگی قوای دشمن و عدم حضور جدی آنها در منطقه موجب شد تا بر تسریع آغاز مرحله دوم عملیات تاکیدشود. دشمن بنابر تصوری که در مورد عملیات داشت، ستون های متعدد و طویلی را با عبور از پل های ملاویسی و زلم به طرف دوجیله و سپس حلبچه کرد. مرحله دوم عملیات بعد از ظهر چهارشنبه 26/12/1366، دلیرمردان سپاه با پیشروی در غرب شهر خرمال، روستاهای تپه کالاری، حاجی رقه، تپه توکه، کپه کول و ... را توانستند، آغاز کنند. با آزاد سازی این روستاها ارتباط شمال و جنوب استان سلیمانیه قطع شد و شهر مهم دوجیله و بیش از 20 روستای اطراف آن آزاد شد. مرحله سوم عملیات در بامداد پنج شنبه27/12/1366، آغاز و پس از عبور از رودخانه های خروشان سیران، زیمکان و آب لیله، مواضع، پایگاه و استحکامات دشمن را در سلسله ارتفاعات بالمبو و گزیل و بیش از 24 ارتفاع دیگر در جنوب استان سلیمانیه عراق در هم کوبیدند و بر بیش از 90 روستای منطقه عمومی حلبچه تسلط پیدا کردند و روستاهای حد فاصل شهر دوجیله و دریاچه دربندیخان عراق آزاد شد و نیروی دریایی سپاه با استقرار در شرق دریاچه، تحرکات دشمن در آن سوی دریاچه را زیر نظر گرفت و پیشروی به سوی شهر حلبچه از چندین جناح ادامه، و این شهر به محاصره در آمد و سرانجام رزم آوران اسلام موفق شدند، در زیر بمباران های شدید هوایی و شیمیایی دشمن، شهر 70 هزار نفری حلبچه را آزاد نمایند. مرحله چهارم عملیات این مرحله از نیمه شب پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و رزمندگان اسلام، پس از تثبیت مناطق آزاد شده، موفق شدند شهر مرزی و کردنشین نوسود را که بیش از 7 سال زیر سلطه دشمن قرار داشت و بغداد آن را به عنوان پایگاهی برای ضد انقلابیون و منافقین وابسته تبدیل کرده بود، از تیررس دشمن خارج سازند. با استقرار کامل نیروها در شهر نوسود موفق شدند دو شهر نظامی طویله و بیاره و بیش از 8 روستای اطراف آن در نزدیکی نوار مرزی را آزاد کنند. دشمن در روز جمعه 28/12/1366، در محورهای شمالی عملیات والفجر 10 اقدام به پاتک کرد که با هوشیاری و آمادگی رزمندگان اسلام دفع شد و دشمن پس از به جای گذاشتن ده ها کشته، زخمی و اسیر، ناگزیر به عقب نشینی شده و مواضع قبلی خود را نیز از دست داد. مرحله پنجم عملیات مرحله پنجم در شب چهارشنبه 3/1/1366 آغاز و حماسه آفرینان بسیجی و پاسدار، به دشمن حمله کردند تا به جنایت بعثی ها در بمباران شیمیایی شهر حلبچه پاسخ گویند. در این عملیات که در محور خرمال به سید صادق در استان سلیمانیه انجام شد، 19 ارتفاع حساس منطقه، از جمله ارتفاعات 1058 (وربشن) مشرف بر شهر سید صادق و چندین روستای دیگر استان سلیمانیه آزاد شد. پیام امام خمینی (ره) به مناسبت عملیات والفجر 10 امام (ره) در پاسخ به نامه فرمانده کل سپاه پاسداران چنین اظهار فرمودند: ... اخبار پیروزی ها و حماسه های دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما، که قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام و عفلقیان و حامیان و اربابان او، خصوصا آمریکا و اسرائیل را عزادار کرد. سلام خالصانه مرا به همه فرماندهان عزیز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پیروز سپاه و بسیج و ارتش و هوانیروز و نیروی هوایی و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و کلیه نیروهای مردمی و کُرد ابلاغ کنید و سلام و تشکر ملت ایران را به مردم شهرهای آزاد شده عراقی که بدون این که حتی یک گلوله هم به طرف آنان و شهرهای آنان شلیک شود، با آغوش باز و فریاد الله اکبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانید و به آن ها بگویید که می بینید صدام چگونه دیوانه وار شما و شهرهایتان را بمباران خوشه ای و شیمیایی می کند، و خواهیم دید که جهان خواران چگونه در تبلیغات مسموم خود از کنار این پیروزی های بزرگ و جنایت صدام خواهند گذشت...
نتایج عملیات - آزاد سازی منطقه ای به وسعت حدود 1200 کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه، خرمال، بیاره، طویله و هم چنین نوسود از شهرهای ایران. - کاهش خط پدافندی خودی. - گشودن جبهه ای جدید برای دشمن وانتقال توان عمده ای از ارتش عراق به جبهه شمالی. - به اسارت درآوردن 5440 نفر از نیروهای دشمن. - انهدام 270 تانک و نفربر، 60 توپ صحرایی، 20 ضدهوایی، 40 خمپاره انداز، 13 دستگاه مهندسی، 230 خودرو و 750 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت. - به غنیمت گرفته شدن 90 تانک و نفربر، 100 توپ صحرایی، 20 توپ ضد هوایی، 20 خمپاره انداز، 15 دستگاه مهندسی، 800 خودرو و 6110 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت.
| |
چهارشنبه 29 اسفند ماه سال 1386
عملیات ها |
|
در قرارداد 1975 الجزایر، خط الراس ارتفاعات میمک به عنوان مرز ایران و عراق تعیین گردید. سپس کمیته های مشترک دو کشور برای تهیه اسناد لازم و میله گذاری مرز به گفتگو پرداختند. این گفتگوها که به کندی انجام می شد، تا آستانه وقوع انقلاب اسلامی به نتیجه تعیین کننده ای نرسید. در این میان، رژیم عراق که به تعیین قطعی مرزها تمایلی نشان نمی داد، با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه را بر ملغی کردن قرارداد مذکور فراهم دید و در تاریخ 19/6/1359 به میمک حمله کرد و در تاریخ 21/6/1359 آن را اشغال کرد. چهار ماه بعد (19/10/1359)، طی عملیات ضربت ذوالفقار، اگر چه دشمن از قلل میمک عقب رانده شد، لیکن شمال و غرب این منطقه همچنان تحت اشغال او بود. این وضعیت ادامه داشت تا این که عملیات عاشورا به منظور آزادسازی ارتفاعات شمال میمک و نیز دامنه غربی آن طراحی و به اجرا درآمد. اهداف عملیات
- انهدام بخشی از قوای دشمن. - تحمیل پدافند در دشت به دشمن. - ایجاد تسهیلات در رفت و آمد از جنوب به غرب و بالعکس و نیز ارتباط و اتصال جبهه های جناحین میمک. - آزاد سازی قسمتی از اراضی اشغالی. - تامین منطقه میمک با تسخیر و تصرف ارتفاعات مهم منطقه، همچون: گرگنی، فصیل و فرورفتگی میمک. موقعیت منطقه سراسر منطقه عملیاتی پوشیده از شیارها و پستی و بلندی های بسیاری است که پراکندگی آنها شکل پیچیده ای به منطقه می دهد. نوع زمین منطقه از خاک رس و در بعضی نقاط همراه با شن می باشد که حرکت خودروها را دچار مشکل می کند. حد فاصل تنگه های بینا و بیجار که عملیات در آن متمرکز گردیده بود، ارتفاعات نسبتا بلندی قرار دارد که مرتفع ترین آنها کوه میمک است. به هر میزان که از ارتفاعات به طرف خاک عراق پیشروی شود، به تدریج زمین پست تر گردیده و تقریبا مسطح می شود. ارتفاعات مهم این منطقه عبارتند از: کانی سخت، زالوآب، شورشیرن، شینو، میمک، فصیل، گرگنی، تلخاب، گلم زرد، قلالم و کانی شیخ. استعداد دشمن - تیپ های 403، 503 و 604 پیاده. - تیپ 4 پیاده کوهستانی. - تیپ 46 مکانیزه. - تیپ 12 زرهی. - یک گردان از گارد ریاست جمهوری. - یک گردان کماندویی. - یک گردان جیش الشعبی. سازمان رزم خودی فرماندهی و هدایت عملیات بر عهده قرارگاه سلمان بود و نیروهای عمل کننده متناسب با وظایف و اهداف مورد نظر به چهار قسمت به شرح زیر تقسیم شدند: قرارگاه سلمان فجر 1 سپاه = تیپ مستقل 21 امام رضا (ع) با 4 گروهان تانک از تیپ زرهی 28 صفر. ارتش = تیپ 1 لشکر 81 زرهی با 2 گردان. فجر 2 سپاه = تیپ مستقل انصار الحسین (ع). در احتیاط کل عملیات بودند و تا پایان عملیات وارد عمل نشدند. فجر 3 سپاه = لشکر 5 نصر با 4 گردان + 1 گروهان تانک از تیپ زرهی 28 صفر. ارتش = گردان ِ 211 تانک از لشکر 84 پیاده. فجر 4 سپاه = تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص). ارتش = یک گروهان از گردان 211 تانک. توپخانه = 3 گردان از ارتش و 2 گردان از سپاه. طرح عملیات پس از انجام شناسایی های لازم، عملیات از سه محور زیر طراحی گردید: محور اول= ارتفاعات فصیل، 350 و بانی- تلخاب، که در مأموریت فجر 1 بود. محور دوم = ارتفاعات فصیل و یال میمک، که در مأموریت فجر 3 بود. محور سوم = فرورفتگی میمک، که در مأموریت فجر 4 بود. شرح عملیات از غروب روز 25/7/1363، نیروها به طرف اهداف خود حرکت کردند. درگیری با دشمن با رمز یا اباعبدالله الحسین (ع) حدود ساعت 01:30 بامداد در محور میانی (فصیل) آغاز شد و رزمندگان پس از چندین ساعت نبرد موفق شدند در ساعت حدود 9 صبح ارتفاعات فصیل را تصرف و سپس پاکسازی کنند. در این میان، تلاش برای تصرف یال میمک (348) به نتیجه نرسید. در محور جنوبی (فرورفتگی میمک) که درگیری در ساعت 02:45 آغاز شد، اگر چه نیروها توانستند به برخی از اهداف خود دست یابند، لیکن در حالی که فاقد سنگرهای دفاعی بوده و از امکانات پشتیبانی نیز بی بهره بودند، با پاتک زرهی دشمن مجبور شدند عقب نشینی کنند. در محور شمالی (گرگنی)، نیروها که اغلب اوقات خود را به خنثی سازی میادین مین و بازکردن معبر اختصاص داده بودند، سرانجام پس از مدتی درگیری با دشمن توانستند ارتفاع گرگنی را تصرف کنند. در این میان دشمن با جمع آوری و سازماندهی نیروهایش از صبح روز دوم پاتک های سنگین خود را که به آتش شدید توپخانه و حملات هوایی همراه بود، آغاز کرد و هر بار با مقاومت نیروهای خودی مواجه شد و ضمن تحمل تلفات و ضایعات مجبور می شد عقب نشینی کند. نهایتا، پس از چند روز درگیری بین طرفین، مواضع متصرفه تأمین گردید. نتایج عملیات - بازپس گیری بیش از 50 کیلومتر مربع از مناطق اشغالی. - تصرف بخش مهمی از ارتفاعات منطقه (فصیل – گرگنی). - در معرض تهدید قرار گرفتن جاده بدره – مندلی. - آزاد شدن جاده مرزی خودی. - کشته و زخمی شدن حدود 1500 نفر از نیروهای دشمن. - به اسارت درآمدن 190 نفر. - انهدام چندین دستگاه تانک و خودرو نظامی. - به غنیمت درآمدن 4 تانک، 7 خودرو، 6 قبضه تفنگ 106 میلیمتری، 29 قبضه خمپاره انداز و تعداد زیادی سلاح سبک و مهمات. |
شهداءوامام حسین(ع)
هیچ کس نمی تواند نقش اهل بیت(ع) و مخصوصا امام حسین(ع) را در پیروزی های ما در جنگ انکار کند، اگر نبود علاقه و محبت وافر رزمنده ها به امامان، بی شک توانایی ایستادگی مقابل آن همه ارتش تا دندان مسلح، غیر قابل اجرا می شد. گوشه ای از این مهر و محبت را می توانیم در وصیت نامه های شهداء ببینیم، وقتی این وصایا را می خوانیم، متوجه می شویم که چه معارفی هستند که حضرت روح ا..(ره) در مورد این وصیتنامه ها اینگونه فرموده بودند: این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند. بگیرید اینها را و مطالعه و تفکر کنید. از اینها یک قدری تعلیم و تعلم پیدا کنید.
گوشه ای از رابطه شهداء و امام حسین(ع)
پدرم! مگر شما نمی گویید کاش من به جای حسین(ع) داغ از دست دادن فرزند را تحمل می کردم. ای مادر! مگر شما نمی گویید کاش من به جای زینب(س) بودم و عزیزانم به شهادت می رسیدند.حال مگر خمینی فرزند حسین(ع) نیست؟ و مگر جبهه های ما کربلا نیستند؟ مگر ابرقدرتها همچون یزید دستور قتل عام مسلمانان را نمی دهند؟ مگر اینان همچون مزدوران یزید خیمه ها و خانه های مسلمین را به آتش نمی کشند؟ مگر فرزندان خردسال ما از رقیه حسین(ع) عزیز تر هستند؟ مگر جوانان ما از جوانان حسین(ع) عزیزتر هستند؟
آری دوباره کربلا فرا رسیده است...
شهید سید علی اصغر قریشی
یا حسین! آنقدر فریاد " هل من ناصر ینصرنی" ات نافذ بود و آنچنان تنهایی ات در آن تفتیده دشت، برهوت دلمان را به آتش کشید که اکنون در لبیک به تو ای وارث رسولان همه سختیها را با لذت ایثار بر دوش خواهم کشید.
شهید مجتبی طیرانی
حسین جان! همچنان که در روز عاشورا یکایک یاران و عزیزانت را در آغوش می گرفتی، از تو می خواهم در هنگام شهادتم، سرم را بر روی زانویت قرار دهی و مرا از عشق به خود و خدایت سیراب کنی.
شهید حسین آقایی
اینک ما می گوییم حسین جان! اگر در آن فضای داغ و خونین کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت، ما پیروانت، در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی مشت کرده و به ندای غریبی و تنهاییت لبیک می گوییم.
شهید محمد رستگاری مقدم
بار خدایا! دلم می خواهد حسین(ع) را در حالی زیارت کنم که بدنم در راه تو تکه تکه شده باشد. خدایا! دلم می خواهد حسین(ع) را در حالی زیارت کنم که هر تکه بدنم ندای « هل من ناصر ینصرنی» را فریاد زنان لبیک گوید.
شهید رضا احمدی
منبع:سایت قافله
خاطره ی اردوهای راهیان نور
برای سفر کجا را انتخاب کنیم ؟ به کجا برویم ؟ به زیارت ، به گشت و گذاری در طبیعت ، سفر علمی و ...
و یا مجموعه ای از همه اینها در یک سفر ؟
چند سالی است که مناطق جنگی پذیرای مردمی هستند که در پی یافتن نیاز های روحی و معنوی خود راهی این دیار می شوند اگر با یکی از این کاروانها همراه شده باشید حتما با تمام وجد احساس کرده اید که با نزدیک شدن به این سرزمین فضایی وصف ناشدنی به وجود می آید همه ترجیح می دهند که با خود و خدایشان خلوت کنند و این نیاز را خودم احساس کردم این دیار نیازی به توضیح ندارد و سکوت نیزار ها خود همهمه ای شگرف است. نخلهای بی سر خود حدیثی مفصل دارند سوسنگرد ، هویزه ، طلائیه ، خرمشهر و شلمچه و ... که راز های نهان بسیار دارد که این همه را هر گوش ناشنوایی هم به گوش جان خواهد شنید آری روح شهداء حاضر است سرزمین متبرکی است که همچون کربلا رازهایش را با زائرش نجوا می کند.
اینجا هرچه هست عشق است ، ایمان است ، زمزمه است ، اینجا تربت پاک شهیدان ، دلهای عاشقان و باایمان را به سوی نور هدایت می کند.
ما به سوی سفری حرکت می کنیم که دلهای برای آنها می تپد چرا که همه آنهایی که در این سرزمین آرمیدند به نام و یاد سرور و سالارشان حسین (ع) قدم نهاده اند و چون نام آن بزرگوار در وجودشان است هر چه پیش آید خوش است ما از جایی حرکت کردیم که به سوی کربلای دارد از ایلام ، مهران ، دهلران و ... به سوی کربلای وسیع ایران ، شلمچه ، هویزه ، طلائیه و...
کسانی که به اردوی جنوب عازم می شدند که اسمشان در قرعه آمده باشد اما من نه از قرعه خبر داشتم و نه از رفتن به اردوی جنوب. تا اینکه یکی از دوستان را به طور اتفاقی دیدم و گفت که اردوی جنوب نمی روی من خیلی خوشحال شدم گفتم چه طوری ؟ کفت با وجودیکه اسم شما در قرعه نیست ولی می توانی بروی من خیلی خوشحال شدم و شور و شوقی در درونم به وجود آمد حتی تالحظه ای که سوار اتوبوس شدیم نمی دانستم به طور حتم اسم نوشته شده یا نه ! اما آرامشی خاص وجودم را فرا گرفته بود و جدا حس می کردم که قسمت من این زیارت می شود. زیارت کربلا! بعد از ظهر روز بیست و دوم بهمن به سوی اهواز حرکت کردیم ، به سوی حدیثهای ناگفته شلمچه، به سوی شهدای گمنام طلائیه ، به سوی خود ، به سوی خدا و به سوی زمین « طوی »
حوالی نیمه شب به اهواز رسیدیم به جایی رفتیم که دور تا دور آن عکس شهیدان بودند ، عکس آنهایی که ما را قابل دانسته و میزبان ما شدند توفیق عظیمی بود.
صبح روز بعد به سوی اروند کنار راه افتادیم جایی که هنوز شهیدان ما در آن هستند جایی که نسیم آن بوی عطر شهیدان در اطراف می پیچاند. جایی که آن طرفش عراق است اما در واقع با خیانت بنی صدر ما این سرزمین را از دست دادیم با وجود فاو صدای زجر و شکنجه رزمندگان اسلام به گوش می آید و لعنتمان را روز به روز بیشتر به صدام و صدامیان می کند.
بعد از ظهر به سوی شلمچه حرکت کردیم در آن نزدیکی نوشته بود « این سرزمین مقدس است با وضو وارد شوید» به آنجا که رسیدیم باورم شد که اینجا شلمچه است غروب شلمه به نوک میله های معبر و قله های انفجاری و سیم خاردار منعکس می شد. سرخی خون شهیدان را نشان می داد و مظلومیت مدافعان اسلام رامتبلور می کرد.
خداوندا! عجب سفری است تصور من تنها دیدن و تفریح بود اما وجودم منقلب شد وقتی فکر می کردم به این نتیجه رسیدم که بین من و ما و باور ما چقدر فاصله است و...
برای آنها که با خلوص وارد این سرزمین می شوند شلمچه سر به دامانش می گذارد. و قصه های ناگفته اش را زار زار می گراید. از فضلها می گوید از سجده ها ، از عسق ، از عطش و از کربلا برای آنها می خواند غزل سبکبالانی که زمانی ، در این خاک ، عاشورا را به صفحه تکرار کشاندند. بر تارک پیشانی تاریخ درخشیدند و از این جا بهشت را به نظاره نشستند. شلمچه در آئینه نگاه آنها تصویر روزهایی را مرور می کند که عطر عشق و سجاده همه لحظه ها را پر می کرد روزهایی که همه سربازان مهدی (عج) را اسطوره های ملی و قهرمانان ملی و قهرمانان عشق نامیدند. نه خشونت طلبان بی منطق!!
باز هم بگو ... باز هم از حدیثهای ناگفته ات با ما بگو که گوشهایمان از فریادهای تکراری غوغا گرانی که دردشان بی دردی است خسته است تشنه نجواهای شیرین توییم... ای خاک سراسر نور و حضور!
ای همه آنان که دل چاک چاک علی را دیدند و اسب سرکش هوای نفستان رام نشد چشم بگشایید که این جا نخلها و سنگرها و بدنهای پاره پاره ناله سر می دهند!
دلم می خواست تامنتهی زندگیم در این سفر باشم اما...
صبح روز بعد در حالیکه زود از خواب بیدار شده رأس ساعت 45:7 در اتوبوسها بودیم یکی از کسانی که اعتقاد خاصی به شهداء و این سرزمین ها داشت برایمان صحبت کرد در همه کلاسش همین بود که قدر خودتان را بدانید و نهایت استفاده را بکنید چرا که به بقیع ایران می روید، میروید با شهداء پیمان ببندید و به راستی شهیدان زنده اند و اعمال شما را ناظر هستند اما این حرفها مگر درد وی را دوا می کند تا کسی خودش اینها را نبیند احساس نکند باورش نمی شود.فردی که مسلط به راههای مناطق جنگی بود به عنوان راهنما این مسیر ها را توضیح می داد و به سؤالات بچه ها پاسخ می گفت.
دلم می خواهد زودتر به طلائیه برسم به جایی که سرزمین خدا خواهد بود چه بگویم ! ای کاش کلمات در قالب حرف می گنجید و قلم ، قلب را یاری می کرد تمام دنیا در طلئیه خلاصه شده است و تمام حرفهای دنیا در گلوی نیزار ها ماسیده است حس می کردم تنها نخلهای بی سر هستند که خدا را می شناسند وتنها زمزمه های عشاق که از میان نخلها با نامه های علی (ع) هم آوا شدند و همراه با رسول الله (ص) به معراج رفتند.
ای کاش در آن لحظات دیدار، زمان می ایستاد. ای کاش نگاهم خشک می ماند تا گوشه ای از این سرزمین پرآشوب در نگاهم خشک می شد. ای کاش وجودم قتدر به درک طلائیه بود ای کاش زبانم قدرت توصیف داشت چگونه توصیف کنم پاهای برهنه را که بی ریا به جلو می رفت و چه بگویم از دلهایی که همچنان ایستاده است و گاه رنجور و گاه شادمان است ؟
من در ذهن ایرانشناسی بیشتر تداعی می شد اما در انتها پنداشتم که هدف عشق شناسی است و من هرگز عشق را نشناختم اما هدف را باور کردم و قداست این سرزمین را وشنیده ها را دیدم بعدازظهر به سوی هویزه و سوسنگرد حرکت کردیم به سر مزار مطهر شهدای هویزه رفتیم ، رفتیم تاببینیم کسانی که چون ما دانشجو بودند چه کار کردند درس را کنار گذاشتند و راه حسین را ادامه دادند وقتی از کنار عکس شهداء رد می شدیم از خودم خجالت می کشیدم که بعد از شهداءما چه کردیم هر کدام از بچه ها اسم رشته تحصیلی شان را می آوردند و آهی می کشیدند در نظرم آمد آنها رفتند همه چیز را برایمان مهیا کردند حال وظیفه ما حفظ این خون است با درس ، با آن آرمانهای واقعی و...
شهید علم الهدی نامش برای ما یاد آور حماسه و خون است ، یادش یاد آور اللّه اکبر جهادیان است امیدوارم راهش ادامه یابد.
بعد از خوردن ناهار در هویزه ، شهید سوسنگرد را مشاهده کردیم هر مسیری که حرکت می کردیم جای یک لشکر ، یک گردان و... بوده است باید حرمت این مسیر را نگاه داشت با ذکرصلوات.
...... به سوی شهر اهواز حرکت کردیم عجب روزی بود. آن روز نسیم بهاری بوی عشق می داد بوی شهادت لاله های خونین نینوا در آنجا بودند و تراب شفق گونه در این سرزمین پاک میزبان قدمهای ما بودند آن روز وسعت خاطره ها در امتداد ذهنها یاد آور خون بود و قلب زمین ، تپش توپ ، نارنجک ، آر پی جی ، داشت و ترنم دعای کمیل و توسل در زوزه ترکشها شنیده می شد آن روز ، روز خدا بود اشک در چشمان افلاکیان هنگام نظارة پیوند عاشقانه زمینیان حلقه زده بودند و خورشید در تابش آفتاب گونه لاله های خونین شرم حضور داشت.
شب که به خوابگاه بر گشتیم فیلمی که از توصیف مناطق جنگ ، تشییع شهداء ، گروه تفحص داشتند آن قدر این صحنه ها جالب بودند که همه مات مانده بودند لبخند شهید و به راستی شهیدان زنده اند.
بعد ار این که چند تایی از بچه ها خوابیدند آن آقا فیلم را گذاشت و خودش به قسمت پایین رفت و گفت اگر می خواهید در این بابها صحبت کنیم به پایین تشریف بیاورید من در خدمت شما هستم.
خلاصه صبح روز بعد سفری به سد دز داشتیم بازدید جالبی بود و از شهدای آنجا هم یادی کردیم بعد از گشت و گذاری ار آن مناطق راه سفر را پیش گرفتیم بعد از خوردن ناهار عازم دو کوهه شدیم همان سرزمینی که می گویند قطعه ای از کربلاست و من نمی دانم چرا این نام را بر او گذاشته اند و بر روزگاران دور چه بر سر این سرزمین آمده است تنها نامش را شنیده بودم اما حال می بینم زیارت عاشورا را در کربلا برگزار کردیم شب جمعه شبی که ملائک فرود می آیند صبح روز جمعه دعای ندبه را برگزار کردند بچه ها با شور خاصی در مراسم شرکت کردند و فرج آقا را خواستار شدیم.
بعد از خوردن صبحانه یک نمایشگاه برگزار شده بود که بسیار جالب بود صدای نوار که گذاشته بودند دو کوهه را در بر گرفته بود. و وجود انسان را می لرزاند. پوتین ها ، عکس ها و ...
از همة سرزمینهای مقدس بچه ها خاک بر می داشتند تعدادی از آنها که خاک زیادی از شلمچه با شور و شوق بر می داشتند که در همین هنگام یکی از سربازها گفت اگر قرار باشد هر کاروانی چنین کند خاکی برای ما باقی نمی ماند.
با وجود این همه سرزمین پاک قلب زنگار و نگار گرفته مان جلا پیدا می کرد اما هر وصالی ، وداعی دارد و لحظة وداع هم رسیده بود.
بگذارید از حال و هوایی که در آنجا بود بگویم از حال خداشناسان ، از حال آنان که وجودشان برای آقا « نایب بقیه اللّه » می تپد.
خدایا اگر اینان در زمان علی (ع) بودند کسی جرأت نمی کرد دستهای مولایمان را ببندد وپیش چشمش سیلی به صورت زهرایش بزنند.
اگر اینان در زمان حسین (ع) بودند چه کسی توان آن را داشت که لب تشنه عزیز زهرا را سر ببرد و پیکرش را به زیر سم اسبان له نماید و سر اطهرش را به نیزه بزند.
بعد از ظهر جمعه به سوی ایلام حرکت کردیم نماز ظهر را در نز دیکیهای دهلران برگزار کردیم به مهران که رسیدیم به زیارت امامزاده سید حسن رفتیم و بعد از آن ناهار را در همان جا خوردیم به سوی صالح آباد به راه افتادیم بعد از زیارت و خواندن نماز به سوی مزار شهدای ایلام رفتیم جمعه شب در مزار شهدا مدیحه سرایی همه با هم زیبایی خاصی داشتند و یاد حسین را در وجودم حس می کردم.
از این به بعد وظیفة ما سنگین می شود. شهدای شلمچه، طلائیه ، هویزه و ... جلوی راه ما را می گیرند از ما می خواهند اما مبادا به آن روزی که در نبردی نو ، قلمهایمان حرمت خونهای شلمچه را بشکند و مبادا حرمت مولای شلمچه را بشکند مبادا روزی شلمچه به صحیفة تاریخهای غبار گرفته سپرده شود.
امیدوارم راه شهداء همواره پاینده باشد
باتشکر
زهره سیفی ـ رشتة مهندسی ماشینهای کشاورزی
منبع:سایت راهیان نور
شلمچه قدمگاه حضرت زهرا (س)
شلمچه قدمگاه حضرت زهرا (س) نیز خوانده میشود. راوی کاروان میگفت، خیلی از رزمندهها بارها وجود مقدس حضرت را حس کردهاند. بچهها با نام مبارک زهرا (س) میجنگیدند و با دعای ایشان پیروز میشدند؛ حال مگر ممکن است که آن حضرت به شلمچه پا نگذارد.
آری! فاطمه (س) این یاس عصمت، به شلمچه پا گذاشته است. این را همة اهل دل میدانند. از آنجا که پیامبر (ص) پیوسته میفرموده اند:
«من بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم»
شلمچه هم بوی بهشت میدهد و من وقتی مینویسم: «شلمچه»، قلم خوشبو و معطر میشود.
همراه با خاطرات به یاد ماندنی و سخنان آموزندة همراهان کاروان، به زیارت شلمچه نایل شدیم. اطراف جاده پر از مین.مسؤول کاروان نیز پیوسته به این نکته اشاره میکرد و از زایران میخواست که وقتی پیاده میشوند به طرفین جاده نروند. میگفت منطقه به طور کامل پاکسازی نشده است!
موشکها و راکتهایی به چشم میخورد که عمل نکرده، با سر در خاک فرو رفته و به خاک مقدس شلمچه سجده کرده بودند و هنوز هم سر از سجده برنداشتهاند.
در گوشهای از دشت، در یک محوطه کوچک دایرهای شکل، اسباب و اثاثیه رزمندههای مهاجر را جمع کرده بودند؛ کلاههای سوراخ شده، وسایل ساده و کم قیمت، قمقمههای پاره شده و…
مهمان ضیافت خطر، هیچ نداشت
هنگامی که میرفت سفر، هیچ نداشت
گمنامترین شهید را آوردند
جز پارهای از عشق، دگر هیچ نداشت
شعلة آتش از جگرها زبانه میکشید؛ ولی نمیتوانست ترجمان حتی واژهای از شیون دلهای خسته باشد. آنجا گریه کردیم؛ نه فقط برای شهدا، بلکه بیشتر به خاطر بر جای ماندن خودمان.
عشق بود و داغ بود و سوز بود
آه!گویی این همه دیروز بود
اینک اما در نگاهی راز نیست
در گلویی عقدة آواز نیست
آه مردم! وای بر فردایمان
کهکشانها میروند از یادمان
پس از ملاقات با شلمچة پر خاطره، به سوی بندر خرمشهر حرکت کردیم. بندری که پیش از جنگ، یکی از بنادر شلوغ و پر درآمد کشورمان بود که حالا ساکت و آرام در تفکر فرو رفته است؛ حتی صدای سوت یک کشتی هم شنیده نمیشود. در طول مسیر، لنجهای زیادی از کار افتادهاند.
دو تا از ناوچههای خودی هم در بین کشتیها وجود داشت که توسط هواپیماهای دشمن در همان ابتدای تهاجم، بمباران شده و برای همیشه از حرکت، کناره گرفته و پوسیده و زنگ زده بودند، ولی هنوز پرچم آشنای کشور امام زمان (عج) بر فرازشان به دست باد نوازش میشد.
نماز ظهر یکشنبه را در آغوش مسجد خرمشهر خواندیم و بعد از ظهر راهی منطقه عملیاتی کربلای چهار و پنج شدیم. آنجا هنوز آبستن مینهای خفتهای بود که هر از گاهی بیدار میشدند و کبوتری پاک را پرواز میدادند. سینة جنوب لبریز بود از بغضهای نترکیده که گاهگاهی در قالب انفجار مین میترکید. تمام منطقه پر بود از بازماندههای سنگرها، خاکریزها و تانکهای منهدم شده دشمن.
از کانال آبی گذشتیم و به خاکریزی نسبتاً مرتفع رسیدیم که آن طرفش مرز عراق بود. کنار خاکریز، مرقد چندین شهید گمنام بود و مجموعهای گویا از وسایل سادهای که مظلومیت رزمندگان اسلام را فریاد میکرد. آنجا نیز بچههای کاروان صورت دل را به خاک بر جا مانده از افلاکیان خاکی مالیدند و من نیز به دنبال همسفران در تب و تاب بودم و خاک مقدس و پر رمز و راز منطقه را در مشت میفشردم.
نخلهای آنجا سالهاست که بیسر در قیام نمازی عاشقانه ایستادهاند؛ رو به قبلة عشق.
ای بسیجیها چه تنها ماندهاید
از گروه عاشقان جا ماندهاید
ای بسیجیها زمان را باد برد
آرزوهای نهان را باد برد
فرصت دل را سپردن هم گذشت
بخت حتی خوب مردن هم گذشت
راوی کاروان میگفت: شبهای عملیات کربلای پنج بودکه به دلیل صاف بودن هوا و وجود نور مهتاب، فرماندهان در مورد اجرای عملیات تردید داشتند. رزمندهها هم بیتاب و بیقرار مرتب اصرار به حمله میکردند و میگفتند: ما برای عملیات آمادهایم، به ما نگویید نه! که ما را آتش میزنید. بالاخره مقرر شد از حضرت امام کسب تکلیف کنند تا باز هم به کلام روحانی امامشان به دلهای بیقرار، قرار آورند و تکلیف را هر چه باشد، از او بشنوند.
در آن ایام امداد غیبی خداوند نیز مددرسان شد؛ چرا که قبل از عملیات گرد و غبار شدیدی ایجاد شد و دشمن را از فعالیتهای رزمندهها غافل ساخت. ساعتی از شروع عملیات هم نگذشته بود که هوا ابری شد و باران تندی باریدن گرفت و این بار دست خدا از آسمان به یاری شتافت. چنین بارانی در آن موقع سال بسیار عجیب بود. این گونه بود که دلدادگان امام (ره) به تمام اهداف از پیش تعیین شدة خود رسیدند و در سایه الطاف حضرت باریتعالی گلوی دشمن را فشردند.
غروب بود و خورشید خسته، کم کم پلکهایش را میبست و به خواب میرفت. ناچار بودیم منطقه را ترک کنیم. پا که بر سینه آن خاک میگذاشتم؛ بار شرمندگی بر دوش دلم سنگینی میکرد. آخر من عاصی، پا روی سینة خاکی میگذاشتم که بچهها در شبهای عملیات، صورتهای آسمانیشان را بر آن مینهادند؛ این گستاخی نابخشودنی بود. با هر حالی که بود، جسمهایمان سوار اتوبوس شد ولی قلبهایمان بر جای ماند و همچنان در خاکهای مقدس منطقه غلت میزد و شیون میکرد.
دوباره به خونین شهر برگشتیم و باز برای اقامه نماز به میهمانی آئینة مقاومت بچههای خونین شهر ـ مسجد جامع ـ رفتیم و سپس به اردوگاه بازگشتیم. فردای آن روز قرار بود به آبادان و فاو برویم.
ساعت هفت و سی دقیقه صبح، سوار اتوبوسها شدیم و حرکت کردیم. از خرمشهر تا آبادان یک ربع راه بود. به زودی خود را در آغوش آبادان یافتیم. خیلی سرسبز بود؛ بیابانهای اطرافش پر بود از نخلهای جوان. در همین نخلستانها، نخلهای نیم سوختهای هم در آغوش خاک، ایستاده، آرمیده بودند؛ گویی پیش ازمردن زندگی را زاده بودند. کاش می بودید و می دیدید! در آنجا تکه پارههای بدنه نخلها به گوشه و کنار افتاده بود. در آن لحظات پیوسته به یاد پارههای جگر امام حسن (ع) میافتادم.
دیدن مناظر، حتی از شیشة اتوبوس هم جذاب بود. نخلهای بیسر، در پی ما که زائر سرزمین نور بودیم میدویدند. انگار حرفی برای گفتن و یا پیغامی برای بردن، داشتند و ما را محرم راز و «پیغامبرانی» امین یافته بودند.
از آبادان گذشتیم و راهی دیاری شدیم که دنیایی از حرفهای ناگفتنی در ساحلش پهلو گرفته بود. به لب اروند که رسیدیم هنوز عراق را مقابل خویش داشتیم. شاید به فاصله 200، 300 متر و بعد فاو، حتماً نامش را شنیدهاید!
درمنطقه فاو علی رغم تصور ما، داغی هوا بیداد میکرد؛ آنچنانکه نفس کشیدن مشکل بود. مسیر نه چندان طولانی را پیاده آمده بودیم ولی همه از داغی هوا کلافه بودیم. با خود فکر میکردم که چگونه رزمندهها بیهیچ گله و شکایتی مدتها بیآب و غذا در همین گرمای جانفرسا به شوق رضای معبود میجنگیدند. فهمیدم که اگر تنهای پای مقاومت جسمی در میان بود، مقاومترین افراد هم مدت زیادی در منطقه تاب نمیآوردند و اگر تسلیم مرگ نمیشدند، لااقل اسیر بیماری میشدند، ولی چون روحشان عاشق و مقاوم بود، جسمشان نیز تابع بود. نمیدانم هیچ یک از رزمندگان در فاو متوجه شرایط آب و هوایی منطقه که قرار را از انسان میگرفت، میشدهاند یا نه؟! یا آنقدر گرم تقسیم کردن عشق میشدهاند که آب و هوا را فراموش میکردهاند.
شهداکارخودشان راخوب بلدهستند
کار شب عاشورا
از چند وقت قبل نیت کرده بودیم که روز عاشورا پیاده از خرمشهر برویم شلمچه. از شب قبل هم چند دست لباس بسیجی و پیشانیبند کنار گذاشته بودم و صبح زود هم رفتم با خاک خرمشهر گل درست کردم.
داشتیم آماده میشدیم برای حرکت که یکدفعه یاد علیرضا افتادم. وقتی رفتم سراغش دیدم خرخرش اتاق را میلرزاند. گفتم:"رستمی! رستمی! پاشو داریم راه میافتیم، پاشو که ظهر شد." دیدم خیر، اصلاً خبری نیست. با صدای بلند داد زدم:"روز عاشورا و خوابیدن! پاشو ببینم بابا! پاشو!" با صدای بلند من علیرضا پهلو به پهلو شد و گفت:"چیه بابا، بذار حداقل یک ساعت بخوابم."
نشستم بالای سرش و شانههایش را ماساژ دادم. شروع کردم به خواهش و تمنا کردن که:"حاجی پاشو، امروز عاشوراست، میخواهیم بریم کربلا، مگه خودت نگفتی پیاده تا شلمچه بریم و..." کلی برایش روضه خواندم ولی علیرضا...
در همین حین چند تا از بچهها هم که به زور بیدارشان کرده بودم وارد اتاق شدند و به بهانه صدا زدن علیرضا کنارش دراز کشیدند. اینقدر بالای سرش حرف زدیم که نفهمیدیم کی اذان گفتند و این دفعه علیرضا بود که بلند شد و ما را صدا زد که نماز بخوانیم.
عصر بود که دیدم علیرضا با یک ماشین مزدا وارد مقر شد و با چند تا بوق همه را متوجه خودش کرد، همه بچههای مقر که دلشان میخواست به شلمچه بروند ولی کار داشتند را سوار کرد و... "صدای وای حسین، وای حسین" بچه ها بود که توی فضا میپیچید.
شب که با مسئول یکی از کاروانها صحبت میکردم گفت:"خدا بهتون خیر بده، دیشب اگه آقای رستمی نمیآمد و آدرس مقر رو نشان نمیداد و شام بچهها رو هماهنگ نمی کرد، الان..."
شهدا کارشان را خوب بلدند
چند روز مانده بود به اردو و هنوز خیلی از کارها هماهنگ نشده بود. هر کاری که از دستمان بر میآمد کرده بودیم، حتی میخواستیم نیت روزه کنیم بلکه شهدا عنایتی بکنند و برنامهها هماهنگ بشود. وقتی به علیرضا جریان نیتم را گفتم گفت:"هر کسی باید کار خودش رو انجام بده، ما وظیفمون انجام تکلیفه و نتیجه کار با شهداست. من که تمام تلاشم رو کردم و الان هم گشنمه، تو روزه بگیر، من هم میخورم. شهدا هم کار خودشون رو خوب بلدند." بعد هم نزدیک یک رستوران نگه داشت و...
بعد از اردو که برگشتیم تهران یک روز با کنایه گفت:"دیدی شهدا چطوری هوای ما رو دارند..."
آخرین دیدار
روز اول فروردین 83 بود که علیرضا گفت میخواهد به اردوگاه فرات برود چون شنیده بود اوضاع آنجا اصلاً خوب نیست و کاروانها به مشکل برخوردهاند. قرار شد فردا با هم برویم. وقتی سال تحویل شد در اتاق کنارش نشسته بودم، داشت آرام آرام و بیصدا گریه میکرد. پیراهن آبی که به تن داشت نشان از آرامش درونش بود. احساس عجیبی پیدا کرده بود، یکدفعه بلند شد و رفت بیرون.
تا رفتم وسایلم را جمع کنم و بیام پایین که با هم برویم بچهها گفتند که علیرضا رفت. خیلی شاکی شدم، آخه قرار گذاشته بودیم. با ناراحتی و عصبانیت به اتاق برگشتم و رفتم دنبال کارم.
ظهر روز سوم فروردین بود که جواد تماس گرفت و گفت زود بیام بیمارستان خرمشهر. توی راه همهاش به فکر علیرضا بودم ولی اصلاً به خودم جرأت فکر کردن در موردش را نمیدادم.
وقتی وارد اورژانس شدم انگار دنیا روی سرم خراب شد. علیرضا داشت ناله میزد. بچهها فقط به هم نگاه میکردند و از دست هیچ کسی کاری بر نمیآمد. منتظر هلیکوپتر بودیم تا علیرضا را ببرند اهواز.
وقتی رفتم کنارش با بغضی که در گلویم بود گفتم:"علیرضا چرا منو با خودت نبردی، چرا منو جا گذاشتی." اما علیرضا فقط یک نام را به زبان میآورد:"یا زهرا، یا زهرا..." تنها یادگاری که از علیرضا دارم عکس آغشته به خون شهید علم الهدی است که کنار تخت افتاده بود.
راوی خاطرات: هادی شیرازی
منبع:راویان نو