اسلام و مسلمانان از روز نخست در آمریکا دچار چالش شده و در هر مرحله و هر زمانی مجبور بودهاند تا حضور خود را به نوعی در این جامعهی تازه به رسمیت رسانند و از هویتی که بهصورت مداوم تحت تأثیر فشارهای ارادی و غیرارادی جامعهی این کشور قرار میگیرد، دفاع کنند.
قیامهاى نخستین سیاهان برده، با انگیزههاى ملىگرایانه (ناسیونالیستى) صورت مىگرفت؛ اما با ناامیدى از تأثیر این قیامها، سیاهان به ویژه سیاهان مسلمان و بهتدریج مسلمانان دیگر، براى دستیابى به حقوق شهروندى، به آموزههاى دینى روى آوردند و در ادامه به سبب عدم تغییر در وضع مسلمانان سیاه و غیرسیاه و نیز به دلیل افزایش شمار مسلمانان مهاجر، کمکم بر دامنهی فعالیتهاى آنان که نوعى اعتراض به سیاستهاى دولت آمریکا بود، افزوده شد.
جنبشهاى ملىگرایانهی سیاهان، در اوایل قرن بیستم به رهبرى افرادى چون «مارکوس گاروى» و «نوبل درولی» مبارزه با سفیدپوستان بود و در نتیجه، آن برخوردهای خونین نژادی در آمریکا به وجود آمد. این مبارزات نابرابر نه تنها به احقاق حقوق سیاهان نینجامید؛ بلکه به علت فقدان حمایتهای قانونی و حقوقی، آنان بهای گزافی را پرداختند. پس از عدم موفقیت در این جنبشها، گرایشهای جدیدی در مبارزههای سیاسی سیاهان به وجود آمد و برای بسیاری، گسترش اسلام یکی از عوامل وحدتبخش سیاهان در آمریکا شد.
شکلگیری گروه ملت اسلام
با شکلگیری گرایش جدید در سال 1930میلادی، سیاهپوستان مسلمان در آمریکا برای دستیابی به حقوق خود از اسلام یاری گرفتند. اولین رهبر سیاهان مسلمان آمریکا «والیفرد محمد» بود. وی برای دستیابی سیاهپوستان به نظام حقوقی و اجتماعی متناسب، نخستین گروه سیاسی مسلمانان را در «دیترویت» تشکیل داد و در مدتی کوتاه، افراد فراوانی جذب این گروه شدند؛ اما در سال 1932میلادی، «فرد محمد» ناگهان ناپدید شد. پس از این واقعه، معاون وی «رابرت پول» که بعدها به «الیجاه محمد» تغییر نام داد، رهبر مسلمانان سیاهپوست آمریکا گردید. پدران وی از مسلمانان صوفی منطقهی بالکان و بر مذهب اهل سنت و از علاقهمندان اهلبیت پیامبر بودند.
الیجاه محمد، با تأسیس گروه «ملت اسلام» جنبش اسلامی مسلمانان سیاهپوست آمریکا را گسترش داد. ملت اسلام تنها یک گروه سیاسى نبود، بلکه با مشارکت در فعالیتهاى اقتصادى، برای ارتقاى مادى زندگى سیاهان نیازمند گام برداشت. ایدئولوژی حزب ملت اسلام، مبتنی بر نژاد سیاه بود و از ورود دیگر گروههای قومی به حزب جلوگیری میکرد. این گروه در پسزمینهی خود یک تفکر ضدسفید، ضدیهود و ضدهمجنسگرایی را رواج میداد.
در سال 1975 میلادی و با مرگ الیجاه محمد، فرزندش «والاس دیمحمد (وارثالدین محمد)» رهبری ملت اسلام را بر عهده گرفت. او پس از تصدی رهبری مسلمانان آمریکا، نام «کانون ملت اسلام» را به «جامعهی جهانی» تغییر داد. نام «بلالیان» را برای مسلمانان سیاه انتخاب کرد و فعالیتهای تجاری کانون ملت اسلام را متوقف ساخت. این اقدامها با انتقاد گروهی از مسلمانان سیاهپوست و برخی از متصدیان مساجد مواجه شد که زمینهساز تفرقه و انشعاب در میان پیروان کانون ملت اسلام گردید و در نهایت بزرگترین انشعاب، به رهبری «لوئیس فراخان» در 1978 میلادی شکل گرفت.
لوئیس فراخان
«لوئیس ولکات» که به «لوئیس فراخان» معروف شده است، در سال 1933 میلادی در بخش برونکس نیویورک به دنیا آمد. دوران جوانى را در شهر بوستون ایالت ماساچوست گذراند و مدتى به خوانندگى جاز و موسیقى سنتى آمریکا پرداخت. در سال 1955 آلبومی به نام افسونگر منتشر کرد که در بوستون خواننده و نوازندهی ویلون معروف شد.
آشنایی فراخان با اسلام
لوییس فراخان در همان سالی که با انتشار آلبوم موسیقیاش معروف شده بود، با «مالکوم ایکس» آشنا و توسط او به دین اسلام دعوت شد. و نام خانوادگی خود را از ولکات به فراخان- که به معنای معیار است-تغییر داد.
مسلمانشدن لوئیس فراخان با عضویت او در گروه ملت اسلام همراه شد. اگرچه موسیقی برای او اهمیت زیادی داشت و به صورت حرفهای به آن میپرداخت، بعد از گذشت یک ماه از پیوستنش به ملت اسلام، مالکوم ایکس (دستیار و معاون الیجاه محمد) اعلام کرد که به گفتهی رهبر گروه ملت اسلام اعضای فعال «کانون ملت اسلام» باید بین حرفهی خود و فعالیت در کانون، یکی را انتخاب کنند. به همین علت او با دنیای موسیقی خداحافظی کرد و زندگی خود را وقف فعالیت در گروه ملت اسلام کرد.
فراخان پس از ترور مالکوم ایکس، بهصورت یکى از چهرهها و مهرههاى اساسى حرکت اسلامى سیاهان درآمد و تا مرگ الیجاه محمد سخنگو و نمایندهی وى بود. همچنین او امام مساجد عمدهای در شهرهای بوستون و هارلم شد. گفتنی است که این جنبش بیش از ۱۳۰ مسجد در آمریکا و جهان دارد.
لوئیس فراخان و ملت اسلام
در سال 1975 بعد از مرگ الیجاه، در تلاش برای هماهنگی با شرایط جدید سیاسی و اجتماعی، دو انشعاب در ملت اسلام ایجاد شد: یک انشعاب، توسط یکی از پسران الیجاه محمد به نام «والاس دیمحمد» که بعدها «امام وارثالدین محمد» نامیده شد، صورت گرفت. وی فارغالتحصیل دانشگاه الازهر قاهره بود که نام گروه ملت اسلام را به «جامعهی جهانی» تغییر داد و برخلاف نظر پدرش، تبعیض نژادی و ایجاد هرگونه نفرت علیه سفیدپوستان را برخلاف اصول اسلام دانست.
اما بزرگترین انشعاب به رهبری «لوئیس فراخان» در 1978 میلادی شکل گرفت. فراخان یکی از عناصر مؤثر در حرکت اسلامی سیاهپوستان بود و معتقد بود برای دستیابی به حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برابر با سفیدپوستان، اعضای ملت اسلام بهتر است در انتخابات شرکت کنند. همچنین فراخان میکوشید با ایجاد نظام اقتصادی مخصوص سیاهپوستان، به حل و فصل مسائل اجتماعی جامعهی سیاهان بپردازد.
رهبری ملت اسلام
با توجه به تغییرهای گسترده توسط والاس دیمحمد در سال 1978، لوئیس فراخان تصمیم گرفت تعالیم الیجاه محمد را ادامه دهد و موقعیت سیاهپوستان مسلمان را ارتقا دهد. او توانست در بیش از 120 مسجد و مراکز مطالعاتی آمریکا، اروپا، غرب آفریقا و آفریقای جنوبی تعالیم و آموزههای الیجاه محمد را گسترش دهد و به بازسازی گروه ملت اسلام بعد از مرگ او بپردازد.
در سال 1979، روزنامهای با هدف ترویج و گسترش شیوه و صحبتهای محمد (پیامبر اسلام) منتشر کرد. لوئیس فراخان، از همان سالها تلاشهای گستردهای در قامت رهبری گروه ملت اسلام برای معرفی اسلام و آموزههای الیجاه محمد انجام داد و در همین راستا به کشورهای مختلفی سفر کرد؛ طوریکه در برخی از کشورهای اسلامی یک متفکر برجستهی مسلمان و معلم معرفی شده است.
او همچنین در زمینههای مختلفی از جمله تلاش برای حل مشکلاتی مانند جنگ، فقر، تبعیض و حق آموزش و پرورش فعالیتهایی انجام داده است و در کنفرانسها و همایشهای مختلفی در همین راستا شرکت داشته است.
فعالیتهای سیاسی گروه ملت اسلام
لوئیس فراخان برخلاف الیجاه محمد، به اعضاى گروه ملت اسلام اجازه داد تا در انتخابات آمریکا شرکت کنند. شاید به آن علت که گروه دریافته است مقابله با محرومیتها، فشارها و کسب موفقیت در احقاق حقوق سیاسى، اقتصادى و اجتماعى مساوى در آمریکا، از طرقى مانند حضور و شرکت فعال در امر انتخابات میسر است.
در جولای 1997 گروه ملت اسلام به رهبری فراخان، میزبان یک کنفرانس بینالمللی اسلامی در شیکاگو بود که طیف گستردهای از دانشمندان مسلمان از اروپا، آسیا، آفریقا و خاورمیانه و همینطور رهبران مسیحی، روحانیون یهودی و آمریکاییهای بومی هم در این کنفرانس شرکت کردند.
پس از حملات 11 سپتامبر، لوئیس فراخان در میان صداهای گستردهی مذهبی برای صلح و حل و فصل مسائل بسیار فعال بود و در تجمع سکوتی که به دعوت وی در واشنگتن در مقابل کاخ سفید و در روز غیرتعطیل برای صلح برگزار شد، بیش از یک میلیون مسلمان آمریکا شرکت کردند. او همچنین دو نامهی شخصی به جورج بوش رئیسجمهور وقت ایالات متحدهی آمریکا نوشته و دیدگاه خود را در مورد چگونگی خروج از بحران ملی ارائه داده است. فراخان به جورج بوش توصیه کرده بود که جلسهای با رهبران روحانی از ادیان مختلف برای مشاوره تشکیل دهد؛ همینطور قبل از جنگ در عراق، فراخان به همراه هیئتی از رهبران مذهبی و پزشکان به خاورمیانه سفر کرد و معتقد بود که گفتوگو میان ملتها میتواند مانعی برای جنگ شود.
علاقهی فراخان به سیاستهای اسلامی ایران
گروه ملت اسلام با رهبری لوئیس فراخان، یکی از گروههای مخالف صهیونیسم است. لوئیس فراخان انتقادهای زیادی علیه یهودیان تندرو و صهیونیستها داشته و به دلیل اظهارهای ضدیهودیاش به شدت مورد غضب سرمایهداران یهودی آمریکاست.
لوئیس فراخان، بعد از سخنرانی رئیسجمهور کشورمان «حسن روحانی» در سازمان ملل، در مصاحبهای بیان کرده است که اسرائیل و لابی آن در آمریکا، بزرگترین مخالفان عادیسازی روابط واشنگتن و تهران هستند. رهبر برجستهی مسلمانان آمریکا، همچنین با تأکید بر اهمیت سخنان مقام معظم رهبری دربارهی وحدت اسلامی، گفت: «ما باید برای وحدت میان مسلمانان بر محور «توحید» تلاش کنیم. این شیطان است که میان مسلمانان در خاورمیانه برادرکشی راهمیاندازد.» لوئیس فراخان در سال 1374 به ایران سفر کرده و آمادگی خود را برای سفر مجدد به ایران برای کمک به عادیسازی روابط ایران و آمریکا و ایجاد صلح اعلام کرده است.
پینوشتها:
ادوم، استین؛ مسلمانان سیاه آمریکا، ترجمهی محمد رفیعیمهرآبادی، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.
آشنایى با گروهها و شخصیتهاى اسلامى در آمریکا، تهران: صداوسیما، 1377.
بیوگرافی لوئیس فراخان در ویکیپدیا: http://en.wikipedia.org/wiki/Louis_Farrakhan ).
پایگاه اطلاعرسانی حوزه.